عصرنو 46:
ميگويند مديري را بر سر كار ميگمارند. در بدو ورود مدير قبلي، 3 پاكت به او ميدهد و توصيه ميكند پاكت اول را بلافاصله و پاكتهاي بعدي را به موقع باز كند. مدير جديد پاكت اول را باز ميكند. نوشته داخل پاكت به شرح زير بود: «فعلاً وعدههاي جذاب سر دهيد و پس از 6 ماه پاكت دوم را باز كنيد». مدير اقدام مي كند و پس از 6 ماه پاكت دوم را باز مي كند. نوشته بود: » مشكلات عدم تحقق وعده ها را به گردن گذشتگان و مخالفان بيندازيد و پس از 6 ماه پاكت سوم را باز كنيد». مدير دستورالعمل دوم را نيز مو به مو اجرا و راس 6 ماه باز ميكند. در پاكت سوم آمده بود «سريعاً سه پاكت مشابه براي مدير بعدي تهيه كن!!».
طرح تئوري توطئه در سخنان آقاي احمدينژاد در گفتوگوي ويژه خبري به قدري قوي بود كه به نظر ميرسد ايشان در مرحله گشودن پاكت دوم است!!
اما اين مصاحبه از منظرهاي ديگري نيز قابل بررسي است كه در زير تحت چند عنوان به اين موضوع ميپردازيم:
1- ارزش رسانه و گزارههاي رسانهاي:
رسانههاي عمومي امروزه آنقدر در زندگي ما تنيدهاند كه ديگر فرصت فكر كردن به ارزش آنچه از رسانهها دريافت ميكنيم را از دست دادهايم و در اين بين تلويزيون از جايگاه ويژهاي برخوردار است.
براي روشنتر شدن مطلب زدن يك مثال خالي از لطف نيست. اينكه انسان پا به كره ماه گذاشته است يك حقيقت غيرقابل انكار تلقي ميشود زيرا همه ما آن را از تلويزيون مشاهده كردهايم. آيا دليل ديگري بر اين امر وجود دارد و يا اگر وجود دارد مردم به آن دلايل، اين موضوع را باور دارند؟
اين در حالي است كه ادعايي وجود دارد كه كل جريان در يكي از استوديوهايهاليوود ساخته شده است. البته نويسنده در پي رد يا تاييد اين ادعا نيست بلكه تنها ميخواهد پايه اعتقاد به گزارههاي رسانهاي را به لرزه درآورد.
هميشه حقيقت يا تمام حقيقت آن چيزي نيست كه در رسانهها پخش ميشوند. مثلا اگر خانم انوشه انصاري در يك ديدار خصوصي به هريك از ما ميگفت كه به مدار زمين رفته است و ما اين واقعه را در تلويزيون نديده بوديم حرف او را نميپذيرفتيم و او را دروغگو يا ديوانه تصور ميكرديم، ولي وقتي از تلويزيون خبر آن را شنيديم همگي پذيرفتيم در واقع هميشه خطر قرباني شدن واقعيت در رسانهها وجود دارد. از اين رو بايد با دقت بيشتري به نمايشهاي تلويزيوني نگاه كرد.
آقاي احمدينژاد كه در آخرين شب تبليغات رياستجمهوري 3 تير در برنامه ويژه خبري با يك ادعاي خلاف بزرگ مبني بر قطع برق 5 استان به هنگام اجراي برنامه خود، توانست تعداد قابل ملاحظهاي راي كسب كند، هم به خوبي اين اصل را ميشناسد و هم به خوبي از آن استفاده كرده و ميكند و رسانه به اصطلاح ملي نيز به بهترين وجه كارگرداني اين برنامهها را براي او و دولتمردانش به عهده گرفته است.
2- نحوه اجراي مصاحبه:
متاسفانه سياست شفافسازي و چندصدايي كه از لوازم مشروع نشان دادن حكومت يكدست است به همين شكل صوري نيز در زمان سيدمحمد خاتمي وجود نداشت و اصحاب رسانه ملي آن هنگام دغدغه شفافسازي نداشتند تا به رييسجمهور وقت فرصت صحبت با مردم را بدهند.
گذشته از اين برخورد دوگانه، نحوه برگزاري اين مصاحبه نيز بسيار سوالبرانگيز است. برگزاري مصاحبه ويژه خبري در نهاد رياستجمهوري، رفتن به خدمت رياستجمهور است و نميتوان ادعا كرد كه هيچيك از طرفين اين نمايش، اعتقادي به لزوم پاسخگويي قدرت داشته بااشند.
از طرف ديگر برگزاري اين برنامه در ساعت 23 در دفتر اين نهاد براي اين است كه اثبات شود رييسجمهور تا اين ساعت شب در دفتر خود مشغول به كار است و گويي روساي جمهور قبلي در پايان وقت اداري در منزل به استراحت ميپرداختهاند.
و بالاخره نوع سوالات مطرح شده به گونهاي بود كه جوابشان در متن سوال وجود داشت و براي تاكيد بر نظرات رييسجمهور طرح شده بود ميتوان سوالات را از پيش هماهنگ شده دانست.
عدم اشاره به مسايل چالشبرانگيز كه امكان پاسخگويي به آنها وجود ندارد، اين فرض را تقويت ميكند.
3- توطئه يا حقيقت، توهم يا تئوري؟
انتساب علل بروز مشكلات و عدم تحقق وعدهها به يك گروه قدرتمند و ناشناس مافيايي آنقدر در سخنان آقاي احمدينژاد پر رنگ است كه بايد مورد بررسي جدي قرار بگيرد.
در اينجا قصد انكار وجود مافياي اقتصادي- سياسي را نداريم، ولي سوال اين است كه چرا اين گروه در دوران حكومت يكدست اينقدر قدرتنمايي ميكنند و چرا امكان ريشهكن كردن يا حتي معرفي آنها وجود ندارد؟ لذا ذهن انسان هرچه بيشتر به اين سمت متبادر ميشود كه توطئه مافيا و دشمنان ملت تنها يك تئوري براي پوشش دادن ضعفهاي حاكمان و حاميان آنها باشد. گروهي كه در گذشته گلههاي دولت اصلاحات را بهانهجويي ميخواند، اينك بيمهابا از همان حربهاي استفاده ميكند كه به ناحق «بهانهجويي» ميدانست.
اما اينكه منتقد دولت «دشمن ملت» بناميم از خطرناكترين روشها و به منظور ايجاد خودسانسوري و سكوت منتقدين، طراحي شده است.
4- انتقاد كارشناسانه از منظر رييسجمهور:
تاكيد چندباره بر اينكه «حرفهاي دولت حرف ملت است»، ادعايي است كه تنها با همهپرسي صدق و كذبش آزموده ميشود، اما اينكه هر صداي مخالف دولت را دشمن ملت و خود را حلقوم ملت بدانيم جفاي آشكار به اصول فلسفه سياسي اسلام است.
ادعاي پذيرفتن نقد كارشناسانه نيز در شرايطي كه آقاي احمدينژاد خود را كارشناس و نخبه و بقيه را «كارشناسنما» ميداند، يك ادعاي واهي است چرا كه ميتوان هر نظري را با اين حربه، تخطئه كرد.
5- به چالش كشيدن برخي ادعاها:
گرچه در اين مقال بيشتر به نقد كليت مصاحبه آقاي احمدينژاد پرداختيم، اما هريك از ادعاهاي او كه از طرف مجريان مصاحبه به معارضه جدي طلبيده نشد قابل بررسي و تشكيك است. اين ادعا كه شوراي سياست خارجه آمريكا يك NGO است و آقاي احمدينژاد در آن به ايراد سخن پرداخته است، اينكه آيا خصوصيسازي با مهندسي اجتماعي سازگاري دارد يا خير، اينكه صريحاً بگوييم يك عده بايد كار كنند و يك عده هم بايد حزب بسازند و در مقابل گفتههاي ضدحزبي وزير خود سكوت كنيم و آنگاه خود را مخالف تحزب ندانيم، اينكه نرخ سود را براي جذب سرمايه كافي بدانيم و ادعا كنيم سرمايههاي خارجي به داخل كشور سرازير است، اينكه ادعا كنيم روابط ما با تمام دنيا در حال گسترش است و قدرتهاي بزرگ نميتوانند هيچ اقدامي عليه ايران انجام دهند، اينكه با طرح مساله هولوكاست ما بازي را به زمين حريف كشاندهايم، اينكه صدور قطعنامه و اجماع جهاني را ناديده بگيريم و در پاسخ به اينكه آيا واقعا نگران آينده كشور نيستيد بگوييم نه! و مطالبي از اين دست به همراه ارايه آمارهايي كه همگي نشان از رشد و توسعه و گسترش رفاه دارد، ولي با آنچه ميبينيم همخواني ندارد، همگي بايد بهطور مشروح مورد بررسي قرار گيرد كه نياز به يك بررسي مفصل ديگر دارد و ما به همين مقدار بسنده ميكنيم.
حرف آخر:
در پايان با اشاره به پاسخ آقاي احمدينژاد به سوال در زمينه علت عدم حضور در نشست اصل 44 كه با حضور آقاي هاشميرفسنجاني برگزار شد، مطلب را خاتمه ميدهيم.
آقاي احمدينژاد در پاسخ به اين سوال گفت: «دوستاني مينشينند و تصميم ميگيرند مگر دولت حتما بايد حضور داشته باشد».
با امعان نظر به هويت اين «دوستان» مشخص ميشود كه «دولت اسلامي» آقاي احمدي نژاد برخلاف ادعاهاي پر طمطراق در زمينه توجه به نظرات كارشناسي، حتي به نظرات مجمع تشخيص مصلحت نيز اهميتي نميدهد و اين موضوع را در به بازي نگرفتن شوراي راهبردي سياست خارجي نيز به اثبات رسانيدهاند.
مجموعه برخورد اين دولت چيزي جز ساختارگريزي و عمل به مثابه عقل كل نيست. اما نتيجه اين خودسريها دامان همه ملت را خواهد گرفت و نيازمند اقدامي عاجل و موثر از سوي همه نيروهاي دلسوز ميباشد.