نامه سرگشاده اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا خطاب به شورای عالی امنیت ملی/ با تدبیر و مذاکره، سایه تحریم و جنگ از سر ایران بردارید

عصرنو 46:
اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا با انتشار نامه سرگشاده ای خطاب به شورای امنیت ملی کشور در آستانه 22 بهمن نسبت به عواقب ناشی از بی توجهی به شرایط موجود کشور هشدار داد.
متن کامل این نامه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
هست کليد در گنج حکيم
«ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه»
اعضای محترم شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران،
بیست و هشتمین سالگشت پیروزی انقلاب اسلامی و مردمی ایران با بحرانی مقارن شده‌است که هر تصمیمی در قبال آن تصمیمی تاریخی و سرنوشت‌ساز خواهد بود. ایام ایامی است پرالتهاب و پربیم برای دلسوزان انقلاب و ایران، چه مساله هسته‌اي به لطف بي‌تدبيري‌ها، مذاکره نکردن‌ها و فرصت‌سوزی‌هاي خودي و سياست‌بازی دشمنان از پرونده به تنش، و سرانجام بحران تبديل شده. بر دشمني دشمنان عذري نيست که دشمنند. اما بي‌تدبيري و ندانم کاري آنان را که به کارگرداني اين ملک ايستاده‌اند توجيه چيست؟ دوستداران و دلسوزان نظام از لزوم ظرافت ديپلماتيک، ميانه‌روي سياسي و سنجشِ دور از احساساتِ هزينه و فايده بسيار گفته و مي‌گويند و همچنان حباب بر آب مي‌نشانند! ما را سر تکرار اين سخن نيست، که گر گوش شنوايي بود تاکنون چنين ناشنيده نمي‌ماند. اين سخن صادقانه را از ما دانشجويان و دانشوران ايراني بپذيريد که بحران هسته‌اي، کشور را در ورطة جنگ اقتصادي انداخته و به آستانه جنگ نظامي کشانده. در اين فرآیند همه بیش و کم سهيمیم و برای توقف آن در برابر خالق و خلق مسئول.
برخي به چشمان نگران ما مي‌خندند که طبل جنگ توخالي ‌است و هيمنه ما بيش از هيمه انباشتة دشمنان است. ما نیز چنین آرزو داریم اما نمی‌توانیم چشمان خود بر این حقیقت تلخ ببندیم که چو جنگ برفروزد، ببازيم و ببريم، بازي در ميدان ماست و آتش در خرمن ما. رومي مستِ تيغ بر کف را غمي از توپ و تفنگ ما نيست! چه کنیم که نوع هجمة تبلیغاتی و جنگ روانی رسانه‌ای در غرب که در روزهای اخیر رنگی دیگر به خود گرفته به طرز غریبی ما را به یاد تبلیغات رسانه‌ای پیش از حمله به عراق می‌اندازد. این جنگ روانی و تحریم اقتصادی خود دست کمی از جنگ واقعی ندارد و کمتر از جنگ مسلحانه به اعتبار و اقتصاد ایران ضربه نمی‌زند. به حساب زميني، احتمال جنگ واقعی را گرچه هنوز زیاد نمی‌دانیم اما بیمی روزافزون داریم و می‌دانیم که تحریم اقتصادی و چنین جنگی به کام گروه‌هاي صهيوني و فرقه‌هاي نظامي و بنیادگرایان مسیحی و یهودی و مسلمان و سکولار شیرین‌تر از عسل است! اينانند که گر به هوش نباشيم حرف خود به کرسي نشانند و فرمان حمله بستانند. اينانند که جنگ تجارتشان است و مرگ ارض موعدشان. منافع مردم آمريکا شايد در نجنگيدن باشد اما پاره‌ای سران واشنگتن به مصالح اسراييل نظر دارند و آنرا در ويراني ايران می‌بینند. ولي رجزخوانان، اين لابي‌هاي غيررسمي اما مقتدر را از ياد برده‌اند. اينان شب و روز ماهرانه در کار حفظ منافع مالي و پيشبرد مطامع سياسي خويشند و در دولت آمريکا آصف برخيا. چرا آب به آسيابشان بريزيم و هيزم به آتششان؟
گويند ويتنام مي‌سازيم! چشم بگشاييد آن که نسلي از مردمانش خاکستر جنگ شد، جنگلش سوخت و کشتزارش خشکيد ويتنام بود. آن که نان ملتش گلوله شد، آبش زهر، رشته‌اش پنبه و کشتگانش پشته ويتنام بود. آن که نخبگانش گريخت، شهر شهرش فروريخت و بند بندش گسيخت ويتنام بود. آن که پس از سي سال نبرد دهشتناک، خسته و ويران و عقب مانده‌تر از پيش و صد البته با نام بي‌نان «پيروز» باقي ماند ويتنام بود. پنج مليون کشته، کودکان ناقص‌الخلقه، درختان سوخته، مردم سرطان‌گرفته، آب‌هاي مسموم و مزارع لم يزرع و اقتصادی ویران حاصل دسترنج ويتنام بود. آمريکا نه عذر خواست و نه غرامت پرداخت. در عوض ويتنام مجبور شد بدهي‌هاي دولت نگونسار سايگون را نيز به گردن گيرد تا از تحريم آمريکا رهايي يابد و باز بتواند دست طلب پيش بانک‌هاي غربي دراز کند! کدام کارخانة آمريکا بمباران شد و کدام سربازش شيميايي؟ همة آن بربريت لگام گسيختة حق‌دریده در خاک ويتنام مي‌گذشت و در برد و باختش بازنده همان ويتنام فقير استعمارزده بود که بود.
ما نمي‌خواهيم پاره تنمان ويتنام شود. بگذاريد ايران بمانيم! عشق ما به اين مرز و بوم گر از مهر شما بيش نباشد، کمتر هم نيست. که گر شما را انديشه‌اي است از قدرت امروز و داوري تاريخ بي‌رحم فردا، ما فرزندان جویندة دانش ايران را سودايي نيست مگر آبادي و آرامش ميهني که تلخي بسیار از ايام کشیده. ما بزرگي اسلام و سربلندي ايران را گر نه بيشتر، دست کم به اندازه شما آرزومنديم. اما دريغا که راهي که در پرونده هسته‌اي می‌پيماييد به چنين ارمغان گران‌سنگي انجامد! آرزوي ديرين ما داشتن ايراني است مغرور که سربرافرازد و کس را توان مخالفتش نباشد. اميد ما پيشتازي ايران در علم و صنعت و فناوری است تا به جاي آن که به اسب و تبار و گذشته‌مان بنازيم، به «رستم يلي هست» در سيستان بباليم. اگر چشم بگشاييد می‌بینید که افسوس هنوز چنين نيست و اين طور که چهارنعل به سوي تحريم و جنگ مي‌تازيم، تا ساليان سال نيز چنين نخواهد شد! ستيزه‌جويي‌ها و دشمن‌تراشي‌هايي که در يک سال گذشته کشورمان را زبانزد جهانيان کرده چنان بوده که گويي ايران ابرقدرتي فعال ما يشاء است و جهان زیر نگین دارد! افسوس و صد افسوس که چنين نيست! حتی آمریکا نیز چنین قدرتی ندارد! حقيقت تلخ اين است که ما با چنين خواب بلند و خيال رنگين، از عهده دفاع از نام تاريخي خليج فارس هم برنيامده‌ايم و در پاي پديده پيش پا افتاده‌اي چون تورم پژمرده‌ايم.
جناب آقای دکتر احمدی نژاد، رئیس محترم شورای امنیت ملی،
داوری مایی که مواجهه‌ای مستقیم با غربیان داریم را بپذیرید که هیچ عاملی به اندازة سمینار نامیمون هولوکاست و وعدة پاک کردن اسرائیل از روی نقشه نمی‌توانست افکار عمومی غربیان را منفی و اجماع جهانی علیه ایران را تسهیل، و تحریم و اقدام نظامی را در اذهان عمومی جهانیان توجیه کند. در اين همه ديگران را ترساندن، با زمين و زمان درافتادن و سخن از پيشتازي هاي ايران راندن چه سود وقتي در کنترل قیمت گوجه درمانده‌ایم و حتی با بالاترین قیمت نفت و حراج صندوق ذخیرة ارزی هم چنین کارنامة اقتصادی‌ای داریم؟ ما را چه جاي سوداي رهايي جهان و پرچمداري مسلمانان؟ کار خانة خدا به صاحب خانه وانهيد و چون عبدالمطلب سر خود گيريد که شما را وظيفه‌اي ديگر است! از اين همه سخنان نسنجيده تحريک آميز چه سود وقتي که نه چنان که خود می‌پنداریم قدرتمندیم و نه آن چنان که پاره‌ای رسانه‌های غربی ترسیم می‌کنند هولناک؟ اين چنين با همه درساخته‌اي يعني چه؟ اين همه شاخ و شانه کشيدن چه ثمري جز يکپارچگي جهان در راستاي منافع دشمنان این نظام داشته؟ جز در معرض خطر قرار دادن نتیجة سرمایه‌گذاری‌های دولت‌های پیشین برای دست‌یابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای چه حاصل شده؟ جز خاموشي صداهاي ضدجنگ و تقويت مواضع صهيونيان عليه ايران چه به دست آمده؟
هنوز به یاد داریم که آن روز که جوانان ما صف به صف در نبرد عراق پرپر مي‌شدند کسي در جهان اشکي نريخت و تکاني نخورد! ما را برچسب وحشتزدگي زدن نهايت بي‌انصافي است. ما از جنس آن رزم آرایي نيستيم که در مخالفت با ملي‌شدن صنعت نفت بي شرمانه در خانه اين ملت مي‌گفت «آقايان شما يک لولهنگ هم نمي‌توانيد بسازيد، نفت پيشکشتان!» نه، ما دانايي و توانايي کشورمان را باور داريم و پيشتازي اش را آرزو. اما واقعيت را هم مي‌بینیم و حق را مي‌گوييم، آيا تحمل سخن حقتان هست؟ «بدانيد آن که او را حق سود ندهد، باطل زيانش رساند و آن که به راه نيفتد، گمراهي به هلاکتش کشاند» (نهج البلاغه خطبه 28).
حقیقت تلخ این است که آمريکا مي‌تواند سالي 800 ميليارد دلار به چاه ويل ارتشش بريزد، ما اما اين همه نمي توانيم! و مهمتر این‌که آمريکا مي‌تواند بجنگد بي آن که خاکش صدمه ببيند. عراق را بنگريد. عراقي است که سينة عراقي مي‌شکافد. بلي سرباز آمريکايي هم کشته مي‌شود، اما اين دانشگاه‌های آمريکا نيست که تعطيل مي شوند. اين مردم آمريکا نيستند که گرسنه مي‌مانند و در صف کیلومتری بنزین می‌ایستند. اين برق بيمارستان‌هاي آمريکا نيست که قطع مي‌شود. بلي سرباز آمريکايي هم کشته مي‌شود، اما ثروت منهتن و قدرت واشنگتن محفوظ مي‌ماند. اين مسجد سني و حرم شيعه است که هتک حرمت مي شود! بلي سرباز آمريکايي هم کشته مي‌شود، اما اين نفت عراق است که به جيب آمريکا مي‌رود و عتبات عالیات است که صدمه می‌بیند. بلي سرباز آمريکايي هم کشته مي شود، اما اين اوپک است که يکي از اعضاي اصلي خود از دست داده است و با حمله به ايران از هم می‌پاشد. آیا مي‌خواهيم ايران را نيز چو هيروشيما و کنگو و ويتنام و نيکاراگوا و افغانستان و عراق خوکچه‌اي در آزمايشگاه سلاح‌هاي غربي کنيم؟ چرا با دم اين شير نر بازي مي‌کنيد؟ خيال جالوت‌کشي داود و ملک سليمان باید از سر انداخت. گفتن از اين که غرب مستکبر است و جهانيان مرعوب غرب چه سود وقتي پا بر خفتانمان مي‌فشارند؟ سنگ را بر سر زني سر بشکند چه لحد باشد چه حجرالاسود! شعارهاي ناشتا صنعت و پيشرفت نمي‌آورد. تلخ است توسعه‌نیافته‌تر بودن، تلخ. اما راهش خودسازي است نه خودکشي! تا جنيني کار خون آشامي است. آري، با مشت به جنگ سندان نمي روند! برای دفاع از حق ایران و ایرانی برای تمتع از تحقیقات هسته‌ای و انرژی اتمی با تدبیر بیشتر راه کم‌هزینه‌تری برگزینید و از هر فرصت مذاکره بهره گیرید.
جناب آقای دکتر لاریجانی، دبیر محترم شورای امنیت ملی،
ايران صفوي (1101-879 ش) به دوره خود به مراتب قدرتمندتر از ايران امروز بود. اما شاه عباسِ مستبد همين ايران، چون ديد نمي‌تواند هم با ازبکان بجنگد، هم عثماني براند و هم امراي پرتقالي- يهودي هرمز براندازد، «ننگ» صلح با عثماني متجاوز را خريد (969) تا «نام» کشورش جاودان کند. به صبر ساليان و کوشش پيگير بي شعار، هم ازبکان واپس راند (976)، هم بغداد گشود (982) و هم بندرعباس (994) و هرمز را (1001). 190 سال بعد عباس ميرزا نيز کوشيد به راه شاه سلفش رود. پس از شکست اصلاندوز (1191) به ناچار صلح پذيرفت تا سپاه سازد و شير ايران برابر خرس تزار بيارايد. اما کوته‌بينانِ کم‌صبر فرياد وااسلاما سردادند و از فروش ملک مسلمين به بيگانگان ناليدند. شور مردمان افروختند بي آنکه شعوري افزايند. شاه را به جنگ خواندند و وليعهد بي‌هميت انگاشتند (1202). با فتواي جهاد در برابر چشمان گريان عباس ميرزا به ميدان شدند و مهلتش ندادند که در آرامشِ صلح، عقب‌ماندگي ميهن جبران نمايد. با سپاه ناسازِ غيردايمي به تابستان تاختند و با فتوحات اوليه به ريش نايب السلطنه ترسو خنديدند که آنچه به جنگ ده ساله ميسر نشد در جهادي سه ماهه به کف آمد! به زمستان هر يک خرم از بازپس‌گيري ملک اسلام به کاشانه خود شدند و سپاه اندک ميرزا ماند و ارتش انتقامجوي روس. هر چه وليعهد به آن درشترگانِ غيرتزده اصرار کرد نه خود آمدند نه خبرشان. دربار تهران هم که به نوش خویش و زنبارگی مشغول بود. نتيجه آنکه سپاه ايران سنگر به سنگر عقب نشست. گرجستان که بازنستاند هيچ، ايروان و لنکران و تبريز هم ز دست داد و کار حتي به تهديد پايتخت کشيد. ترکمانچاي زير سرنيزه روس امضا شد و ايران محکوم به پرداخت غرامت (1207). در انجام نيز همان عباس ميرزاي دين‌فروش بي‌هميت ترسو بود که به رغم خست دربار به همت مردم غيور آذربايجان و با ثروت شخصي خود خراج سنگين نخستين را گزارد تا روس ها تبريز و جنوب ارس را تخليه کنند. رگ برآمده و غيرت برافروخته نابخردان تفليس که بازنياورد هيچ، دست ايران ز ايروان نيز بريد و از بادکوبه تا دربند را يکسره به يغما داد. و ننگ براي آنان ماند که عباس ميرزا را به ننگ‌پذيري و وادادگي متهم مي‌داشتند. از کار این دو عباس که با همة خطاهایشان این واقعیت را می‌فهمیدند باید درس آموخت. هر که ناموخت از گذشت روزگار/ هيچ ناموزد ز هيچ آموزگار.
به اعتراف دوست و دشمن کار عراق نه چنان مي رود که مراد آمريکاست. حساب آن غدار مکار توسعه‌یافته با مجهزترين ابزار و کارکشته‌ترين کارشناسان چنين غلط از کار درآمد. چون است که زمامداران ما وقعي هم به نظرات کارشناسان و دلسوزان ننهند، حرف خود زنند و خويش به غمزه مساله آموز صدمدرس دانند؟ خواستند بي زاد و توشه و زحمت با شعار و دعا و موج احساسات، روس واپس نشانند. در انجام اما پشت دوتا کمر به خدمت روس و انگليس بستند. اين مملکت بايد چند باکو و ايروان ديگر از دست دهد؟ به مذاکرات نتیجه‌مندتر و اطمینان‌بخش‌تر شما امید بسته‌ایم. با تدبیر و مذاکره سایة تحریم و جنگ از سر ایران بردارید.
گر اين نامه صریح و پرکنايه به نظر آمد نه از سر انکار و لجاجت که از روي دلسوزي بود، چه «حق سنگين است و گوارا، و باطل سبک اما در کام چون سنگ خارا» (نهج البلاغه، گلواژة 376). آري بزرگي بزرگان به حق شنوي است نه شمشيرکشي، که اميد ما به بزرگي شماست. «و لا تکونوا کالذين قالوا سمعنا و هم لا يسمعون!» (قرآن کريم، انفال 21) اين سخن علي(ع) براي به کار بستن است نه قاب گرفتن که فرمود «مردم در کارهاي تو چنان مي نگرند که در کار واليان پيش از خود مي نگري و درباره‌ات آن گويند که تو درباره آنان گويي!» (نهج البلاغه، عهدنامه مالک اشتر) فهل‌من‌مدکر؟!
در پایان ضمن دعوت از ملت عزیز ایران برای شرکت گسترده در راهپیمایی 22 بهمن در این شرایط حساس بین‌المللی، از مسئولان و مدیران نظام خواستاریم که در بیست و هشتمین سالروز انقلاب شکوهمند اسلامی، از تحمیل هزینه‌های کمرشکن تحریم و تقابل با جامعة جهانی بر گردة نحیف جامعة ایران جلوگیری کنند. 2 اسفند نزدیک است؛ این بلا از جان ایران دور کنید.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
اتحادیة انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا – 20 بهمن 1385