انقلاب اسلامي و نيروهاي مسلح

عصرنو 45:
در بحبوحه پيروزي انقلاب ‏اسلامي اظهار نظرهاي ‏گوناگوني پيرامون برخورد با ‏ارتش و نبردهاي مسلح ‏صورت گرفت. عده‌اي ارتش ‏را دست‌پرورده و جيره‌خوار ‏نظام ستمشاهي و غيرقابل ‏اعتماد مي‌دانستند و به ‏همين دليل انحلال آن را ‏خواستار بودند، بدون اين‌كه ‏درك درستي از واقعيت‌هاي ‏اين دگرگوني بنيادي و نياز ‏غيرقابل انكار انقلاب به وجود ‏نيروهاي دفاعي قدرتمند ‏داشته باشند و يا اين‌كه به ‏دنبال تضعيف يا انحلال ‏ارتش بودند تا شيرازه بنيه ‏دفاعي كشور را حداقل براي ‏مدتي از هم بگسسلند كه ‏خطري بس بزرگ براي ‏كشور بود. گروه ديگر به ‏تصفيه نيروهاي مسلح از ‏عناصر خائن و طرفدار رژيم ‏شاه قايل بودند و نيروهاي ‏مسلح اصلاح شده و با ‏ساختار سابق را لازم و كافي ‏مي‌دانستند. اين گروه چون ‏انقلاب را ايدئولوژيك و ‏معنوي مي‌دانستند و بناي بر ‏تحميل آن را به هيچ كشوري ‏نداشتند جنگ را منتفي ‏دانسته و تصور تهديد و ‏تهاجم بيگانه در ذهنشان ‏جايي نداشت. بنابراين تصفيه ‏را جايز ولي تقويت ساختاري ‏را غيرضروري مي‌دانستند، ‏لذا از ارتقا و حفظ قدرت ‏دفاعي در برابر تهديدات به ‏عنوان عامل بازدارنده هم ‏غافل بودند. به عنوان نمونه، ‏اين دسته رغبتي براي انتقال ‏هواپيماهاي جنگنده ‏خريداري شده از آمريكا به ‏كشور، از خود نشان ندادند.‏
اما گروه سوم ضمن اعتقاد ‏به حذف عناصر مخالف و ‏معاند، وجود ارتش نيرومند را ‏لازم و نه كافي دانسته و در ‏كنار آن ايجاد ساختارهاي ‏جديد به نام ارگان‌هاي ‏انقلابي از جمله سپاه ‏پاسداران، كميته‌هاي انقلاب ‏اسلامي و… را براي انقلاب ‏ضروري مي‌دانستند.‏
نقد نظريه
اول
با شروع بحران‌هاي ‏امنيتي در داخل، از اقدامات ‏تروريستي در پايتخت تا ‏غائله‌هاي متعدد در ‏اقصي‌نقاط كشور و مهم‌تر از ‏همه جنگ تحميلي، كه تنها ‏‏19 ماه بعد از پيروزي انقلاب ‏با حمله عراق به وقوع ‏پيوست، ضرورت دفاع ‏همه‌جانبه براي حفظ امنيت ‏در داخل و مقابله با تهاجمات ‏خارجي را مشخص و ‏ناصحيح بودن ايده‌هاي ‏انحلال ارتش و يا اكتفاي به ‏آن را روشن كرد. نمونه بارز ‏شكست نظريه انحلال ارتش ‏را مي‌توان انحلال ارتش عراق ‏پس از سقوط صدام دانست ‏كه سبب پيوستن بسياري از ‏عناصر نظامي به گروه‌هاي ‏معارض و تروريستي و عامل ‏مهمي براي تبديل عراق به ‏يك باتلاق شد و بحران ‏امنيتي را براي دولت منتخب ‏به وجود آورد.‏
دوم
در صورتي كه مشي صرفا ‏اكتفا به ارتش تصفيه و ‏بازسازي شده مورد تاييد ‏جمهوري اسلامي قرار ‏مي‌گرفت، هريك از غائله‌هاي ‏استان‌هايي مرزي، كودتاها و ‏يا جنگ‌تحميلي، به تنهايي ‏براي ايجاد خطرات اساسي ‏براي انقلاب و نظام نوپاي ‏برخاسته از آن كفايت ‏مي‌كرد. ‏
و بدون‌شك ارتش به ‏تنهايي نه مي‌توانست پاسخ ‏نيازهاي امنيتي كشور را ‏بدهد و نه قادر بود دشمن ‏خارجي را عقب براند.‏
سوم
پذيرش حفظ و تقويت ‏نهاد ارتش و در عين حال ‏پاكسازي اين مسئله، و در ‏كنار آن تصميم به ايجاد ‏نهادهايي مانند سپاه ‏پاسداران و بسيج مستضعفين ‏و كميته‌هاي انقلاب اسلامي ‏ناشي از دورانديشي امام ‏راحل بود، كه توانست ‏بحران‌هاي گوناگون را پشت ‏سر گذارد.‏
بر اساس نظريه سوم، ‏وظيفه ارتش ايجاد امنيت و ‏دفاع از تماميت ارضي كشور ‏بوده و مي‌باشد. نهادهاي ‏جديدي نيز به منظور دفاع از ‏كشور و انقلاب و دفع ‏خطرات احتمالي و همچنين ‏افزايش و ارتقا بنيه دفاعي ‏كشور لازم بود پديد آيند.‏
پشت سر نهادن حوادث ‏كمرشكني چون بحران ‏كردستان، غائله گنبد، ‏كودتاي نظامي و مهم‌تر از ‏همه، جنگ تحميلي و ناكام ‏نمودن دشمن علي‌رغم ‏پشتيباني بي‌دريغ قدرت‌هاي ‏بزرگ از رسيدن به اهداف ‏خود، برگ زرين تاريخ ملت ‏ايران و از افتخارات نيروهاي ‏مسلح اعم از سپاه، ارتش و ‏بالاخص بسيج مي‌باشد. ‏
اما اينك قريب 3 دهه از ‏وقوع انقلاب مي‌گذرد و ‏بدون‌شك تمام نظاميان به ‏خدمت گرفته شده در رژيم ‏گذشته بازنشسته شده‌اند و ‏اولين نسل انقلابي هم در ‏سال‌هاي پايان خدمت ‏مي‌باشند و اكنون ‏دست‌پرورده‌هاي نظام ‏اسلامي تمامي تار و پود ‏نيروهاي مسلح را در بر ‏گرفته‌اند و همگي ‏تربيت‌يافتگان مديريت نظام ‏جمهوري اسلامي هستند. ‏بنابراين هر دو غالب ارتش و ‏سپاه از فرزندان ملت و از ‏نسل انقلاب هستند و ميزاني ‏براي سنجش پايبندي و ‏ارادت آنها به انقلاب و ‏دستاوردهاي آن جز عملكرد ‏آنها وجود ندارد. نه از حيث ‏عقيديتي ارجحيتي بر هم ‏دارند و نه از لحاظ آموزش و ‏تخصص و نه سابقه ‏انقلابيگري، ارتش و سپاه دو ‏بازوي قدرتمند نظامند و ‏بسيج نيروي مردمي در كنار ‏آنها. مهم‌ترين وظيفه ‏نيروهاي مسلح، در شرايط ‏كنوني، دفاع از تماميت ارضي ‏و حفظ امنيت كشور است و ‏كمك به تقويت و اقتدار ‏نيروهاي مسلح، وظيفه عموم ‏ملت، خصوصا در شرايط ‏تهديدآميز و خطير كنوني ‏كشور و منطقه است.‏
آنگاه كه استقلال و ‏تماميت ارضي و يا امنيت ‏كشور به خطر بيفتد بر ‏همگان است كه با كمك ‏نيروهاي مسلح، دفع خطر ‏نمايند و متقابلا وظيفه ‏نيروهاي مسلح است كه ‏صرفا به وظايف قانوني خود ‏پرداخته و به پيروي از ‏وصيت‌نامه امام راحل از ورود ‏به دسته‌بندي‌ها و رقابت‌هاي ‏سياسي اجتناب كرده و اين ‏امور را به اهلش واگذار ‏نمايند و بدانند كه عرصه ‏سياست، عرصه تكثر است و ‏تعارض، مكان نقد است و ‏رقابت و تلاش براي اقنا افراد ‏جامعه و تقلا براي تحقق ‏مشي خود. فلذا همواره ‏ميدان رقابت در ساختارهاي ‏مبتني بر راي مردم پر رونق ‏است و چراغ نقد پر فروغ و ‏البته اين راز قوام و پويايي ‏هر جريان سياسي و انديشه ‏يا ايدئولوژي و حتي نظام ‏سياسي است كه رقابت را به ‏رسميت بشناسد و نقد را ‏برتابد كه در كوره نقد همه ‏پخته، خامي‌ها زايل و عيوب ‏نمايان شوند. رونق در رقابت ‏است و گفتمان توجيهي و ‏تملقي مخدوش و مفلوك و ‏گفتمان انتقادي و تحليلي پر ‏رونق و قدرت. هرچه رقابت ‏بين احزاب و نحله‌هاي فكري ‏جدي و واقعي باشد و داوران، ‏مجريان، ناظران و نهادهاي ‏اجتماعي و نظاميان بي‌طرفي ‏پيشه كنند، عيار مشروعيت و ‏مقبوليت حاكميت بالاتر ‏مي‌رود و به ميزان دخالت ‏آنها در رقابت‌هاي سياسي، ‏امر سلامت انتخابات ‏مخدوش و از مشروعيت ‏منتخبين فرو كاسته مي‌شود ‏و به سمت تحميل و غصب ‏ميل پيدا مي‌كند تا انتخاب ‏اكثريت و رضايت توده مردم.‏
به همين دليل ‏انديشه‌هايي ماندگار شده‌اند ‏كه تعارض داشته‌اند و ‏ساختارهايي پابرجا مانده‌اند ‏كه نحله‌هاي فكري و ‏جريان‌هاي مختلف و احزاب ‏متنوع در آن مجال جولان ‏يافته‌اند. مگر با تكيه بر ‏قدرت نظامي انديشه را كشت ‏و برخورد آرا و عقايد را ‏متوقف كرد؟ بنابراين ورود ‏نيروهاي مسلح به منازعات ‏سياسي سم مهلكي است كه ‏نجات از آن بس دشوار است. ‏متاسفانه بي‌توجه به مضرات ‏سياسي و جناحي شدن ‏نظاميان، پس از رحلت ‏حضرت امام بعضي از ‏نظاميان با تفسيري خاص از ‏عبارت «دستاوردهاي ‏انقلاب» دخالت در امور ‏سياسي از جمله تلاش براي ‏به قدرت رسيدن طيفي از ‏جريان‌هاي سياسي را در ‏دستور كار خود دارند و با ‏اعلام رمز عمليات سياسي از ‏پادگان امام حسين(ع) تهران ‏دخالت رسمي در امور ‏سياسي را آغاز كردند و اتفاقا ‏عمدتا نيروهايي را كه مورد ‏حمايت قرار دادند وارد ‏مجلس چهارم كردند و از آن ‏پس فصل جديدي از ‏رقابت‌هاي سياسي آغاز شد. ‏ورود نيروهاي نظامي به ‏مناقشات سياسي و فعاليت له ‏و يا عليه گروه‌هاي سياسي نه ‏تنها مغاير قانون و سيره امام ‏است، كه به شدت از انسجام ‏نيروهاي مسلح كاسته و ‏سبب خواهد شد هر گروه و ‏جريان سياسي به يارگيري ‏در بين آنها اهتمام ورزد و ‏متقابلا اين واقعيت را بايد ‏پذيرفت كه تك‌تك افراد حق ‏دارند با ذوق و سليقه خود ‏احزاب و جريان‌هاي سياسي ‏را انتخاب و براي موفقيت ‏آنها به فعاليت بپردازند و ‏اعضاي نيروهاي مسلح نيز از ‏اين امر مستثني نيستند. اگر ‏ورود به جريان‌هاي سياسي ‏به بهانه دفاع از دستاوردهاي ‏انقلاب صورت گيرد، چه ‏دليلي دارد كه همه نيروها از ‏اين حق استفاده نكنند و لذا ‏در اين حوزه، ديگر سلسله ‏مراتبي ساري و جاري ‏نخواهد بود و هر شخص ‏مي‌تواند ديدگاه متفاوت ‏داشته باشد و چون اين ‏بدعت بنا گذاشته شد بايد ‏پذيرفت كه به تعداد احزاب و ‏گروه‌هاي سياسي در سطح ‏نيروهاي مسلح صف‌بندي و ‏سلايق به وجود آيد و يقينا ‏در چنين صورتي امكانات و ‏ابزار هم توسط هر دسته به ‏خدمت گرفته مي‌شود، آيا در ‏اين صورت انسجام و اقتدار ‏نيروهاي مسلح در مسلخ ‏مجادلات سياسي ذبح ‏نمي‌شود؟ ما به ازاي دخالت ‏نظاميان در صورت توفيق ‏طيف همسو، مي‌تواند ارتقا ‏درجه و جايگاه، يا انتقال به ‏حوزه‌هاي سياسي و واگذاري ‏مناصب كليدي به نظاميان و ‏يا واگذاري پروژه‌ها و ‏طرح‌هاي اقتصادي به ‏نيروهاي مسلح و يا ‏مجموعه‌اي از آنها باشد. آيا ‏اين فعل و انفعالات به بنيه ‏دفاعي كشور و محبوبيت ‏نيروهاي مسلح صدمه وارد ‏نخواهد كرد؟
بنابراين بي‌دليل نبود كه ‏حضرت امام 3 سال پس از ‏پيروزي انقلاب و در زمان ‏جنگ، هنگامي كه بعضي از ‏اعضاي سپاه پاسداران ميل به ‏فعاليت سياسي داشتند، به ‏آنها فرمود يا در سپاه بمانيد ‏و فعاليت سياسي را كنار ‏بگذاريد و يا بيرون بياييد و ‏به فعاليت سياسي ادامه ‏دهيد. دغدغه آن پير سفر ‏كرده براي سير صحيح و ‏چرخش مسالمت‌آميز قدرت ‏و تفكيك وظايف و جلوگيري ‏از انحراف امور بود كه هرگز ‏اجازه نداد نيروهاي مسلح در ‏امر سياست به هر بهانه‌اي و ‏در هر شرايطي دخالت كنند ‏و حتي در دوران جنگ كه ‏بخش عمده‌اي از خاك كشور ‏در اشغال دشمن بود اجازه ‏ندادند نيروهاي نظامي بر ‏مسند استانداري و فرمانداري ‏بنشينند، نگراني دخالت ‏نيروهاي مسلح در امر ‏سياست و اثرات مخرب آن ‏براي كشور فصل مهمي از ‏وصيتنامه حضرت امام است ‏كه مي‌فرمايد:‏
‏«وصيت اكيد من به قواي ‏مسلح آن است كه همان‌طور ‏كه از مقررات نظام، عدم ‏دخول نظامي در احزاب و ‏گروه‌ها و جبهه‌ها است به آن ‏عمل نمايند و قواي مسلح ‏مطلقا، چه نظامي و انتظامي ‏و پاسدار و بسيج و غير اينها، ‏در هيچ حزب و گروهي وارد ‏نشده و خود را از بازي‌هاي ‏سياسي دور نگه دارند. در ‏اين صورت مي‌توانند قدرت ‏نظامي خود را حفظ و از ‏اختلافات درون گروهي ‏مصون باشند. و بر فرماندهان ‏لازم است كه افراد تحت ‏فرمان خود را از ورود در ‏احزاب منع نمايند. و چون ‏انقلاب از همه ملت و حفظ ‏آن بر همگان است، دولت و ‏ملت و شوراي دفاع و مجلس ‏شوراي اسلامي وظيفه شرعي ‏و ميهن آنان است كه اگر ‏قواي مسلح، چه فرماندهان و ‏طبقات بالا و چه طبقات بعد، ‏برخلاف مصالح اسلام و ‏كشور بخواهند عملي انجام ‏دهند يا در احزاب وارد شوند ‏كه _ بي‌اشكال به تباهي ‏كشيده مي‌شوند _ و يا در ‏بازي‌هاي سياسي وارد شوند، ‏از قدم اول با آن مخالفت ‏كنند. و بر رهبر و شوراي ‏رهبري است كه با قاطعيت از ‏اين امر جلوگيري نمايد تا ‏كشور از آسيب درامان ‏باشد».‏
بار ديگر توصيه برادرانه ما ‏به نيروهاي نظامي و امنيتي ‏اعم از ارتش، سپاه، بسيج، ‏نيروي انتظامي و پرسنل ‏وزارت اطلاعات عدم دخالت ‏در امور سياسي و جانبداري ‏سازمان‌يافته و اقدامات عملي ‏له و عليه جريان‌هاي سياسي ‏است، امروز كشور بيشتر از ‏هر زمان ديگر به نيروهاي ‏مسلح توانمند، آماده و ‏منسجم نياز دارد و قصور و ‏كوتاهي در اين راه نه هرگز ‏مورد رضايت امام، نه خواست ‏ملت و نه به صلاح كشور و ‏انقلاب مي‌باشد.‏