سرمايه‌اي ملي به نام خاتمي

عصرنو 45:
در نشست‌هاي اين نهاد اقتصادي سياسي مهم بين المللي همواره شخصيت‌هاي رسمي و غير رسمي از كشورهاي مختلف جهان دعوت مي‌شوند. از ايران نيز معمولاً وزير اقتصاد و دارايي يا وزير بازرگاني و يا وزير امور خارجه به نشست‌هاي سالانة داووس دعوت مي‌شدند. اما امسال اين اجلاس در غياب مقامات رسمي ايراني برگزار شد تا نشانه اي باشد بر روند روبه گسترشانزواي ايران در سطح بين المللي. روندي كه بيش و پيش از هرچيز نتيجة سياست‌ها و رويكردهايي است كه با به قدرت رسيدن حاكمان جديد در سطوح داخلي و خارجي تعقيب مي‌شود.
نكتة حائز اهميت اين كه ظاهراً مسئولان برگزار كنندة اجلاس اخير داووس به عدم دعوت از مقامات رسمي اكتفا نكرده و به نحو تأمل‌برانگيزي كوشيدند تا تعمد خود را در اين اقدام به رخ مقامات ايران بكشند. از اين رو بي اعتنايي خود را با دعوت از سيد محمد خاتمي رئيس جمهور سابق ايران تكميل كردند. امري كه به هيچ وجه به مذاق حاكمان جديد خوش نيامد و براي جلوگيري از چنين اتفاقي تمام تلاش خود را به كار بستند.
اما به حضور آقاي خاتمي در اين اجلاس مي‌توان از منظري فراتر از منازعات داخلي نگريست و اين حضور را در سطح ملي مورد بررسي قرار داد. به هر حال خاتمي به عنوان شخصيتي بين المللي و مورد احترام جهانيان براي جمهوري اسلامي ايران يك سرمايه است. سرمايه‌اي كه مي‌توان با به بكارگيري آن بسياري از هزينه‌هاي ناشي از ندانم‌كاريها و اشتباهات را جبران و تهديدهاي ناشي از عملكردهاي خام و رفتارهاي ناشيانه، عليه منافع و مصالح ملي را به حداقل رساند. هر كشوري شانس برخورداري از چنين سرمايه‌هايي ندارد و آن‌ها كه از چنين موهبتي برخوردارند در استفاده از آن در جهت كاهش و ادارة بحران‌هاي فرارو و يا جلب منافع و كاهش تهديدها به نفع كشور، ترديد به خود راه نمي‌دهند.
در ايران اما وضع به گونه‌اي ديگر است. ناظران و علاقمندان عرصة سياست مشكل بتوانند در لابلاي اخبار رسانة ملي و خبرگزاري رسمي كشور خبري از سفرهاي خارجي خاتمي، سخنراني‌هاي او و اقبالي كه از او مي‌شود پيدا كنند.
البته نبايد در اين زمينه جانب انصاف را وانهاد. گاه اگر مقامي خارجي در ملاقات با خاتمي عليه آمريكا سخني برزبان براند البته در رسانه رسمي مي‌توان اثري از آن را مشاهده كرد. مانند آنچه كه جان كري در ملاقات با خاتمي در حاشية اجلاس داووس برزبان آورد. و به سياست‌هاي بوش انتقاد كرد. اما درك اين حقيقت چندان مشكل نيست كه امثال جان كري در برابر شخصيتي همچون خاتمي چنين سخن مي‌گويند.
عدم موفقيت مقامات رسمي ايراني براي حضور در اجلاس داووس تنها يك نمونه از روند انزواي تدريجي است كه پس از دوره‌اي در خشان از حضور محترمانه، مؤثر و آبرومندانة ايران در عرصه بين المللي در هشت سال اصلاحات شاهد آن هستيم. اين روند چنان سريع گسترده است كه كشف نمونه‌هاي ديگر چندان دشوار نيست. آيا مي‌توان پرسيد كه چرا ملك عبدالله به جاي پيام به همتاي ايراني خود به مقام رهبري پيام مي‌دهد و تلاش‌ها براي موافقت پادشاه عربستان سعودي براي دعوت از برخي مقامات ايراني با ناكامي مواجه مي‌شود؟ اگر چنين هست كه هست، و اگر همچنان بر ادامة سياست‌ها و روش‌هايي كه نافرجامي آن ها از پيش معلوم است، اصراري وجود دارد، حداقل امكاني همچون خاتمي مي‌تواند آثار سوء اين سياست‌ها و روش‌ها را بر كشور و مردم تقليل دهد. اين امر طبعاً بيش از هرچيز و هركس به نفع خود آقايان نيز هست. أفلا تبصرون؟