عصرنو 45: حماسه حسینی بیش از آنکه اشک و اندوه را بر چهرة شهر و شهروند پیرو راه امام حسین در این زمان و مکان ترسیم کند، باید آگاهی شوربخت و ترس از زیستن بیحسین را در جان و فکر به تصویر کشد و به این تردید و شک ایمانی دامن زند که نسبت ما و امام و نسبت زمانة ما و عاشورا و نسبت زیستگاه ما و کربلا چیست؟ این نسبت بیشک در تقلید و تکرار و کلیشهپردازی از واقعه و حماسة عاشورا تعیین و تبیین نمیشود. در این نسبت زمان و مکان امروز به عاشورا محول و بازگردانده نمیشود تا آن واقعة در عاشورایی شدن زمانة ما و کربلای شدن امکنه ما تکرار شود، بلکه قصد و نیت امام به زمان و مکان امروز تحویل میگردد تا زیستن حسینی در این زمان و مکان امکان بازسازی یابد. به عبارت دیگر، پرسش اساسی و اصولی آن است که اگر امام در این زمان و مکان حضور داشت، چه میکرد؟ نقش دوستداران حسین(ع) تداوم بخشیدن به حضور امام در زمانة خود است نه بازگرداندن زمان خود به زمان امام.
امام فلسفه و انگیزه خود از نیمهکاره رها کردن فریضه حج و آوردن خانواده و یاران خود به عراق را دعوت مردم کوفه برای بیعت و اعتراض به تحریف دین پیامبر و اصلاح آن توسط حکومت جابر و ستمکار اعلام کرد. امام تمامی راهها را برای امر به معروف و نهی از منکر به شیوة مسالمتآمیز به کار بست و آنگاه که انکار دعوت اعلام شد، کوشید تا کاروان خود را به سلامت به راهی دیگر برد. اما آنگاه که تمامی راهها را بسته دید و بین انتخاب تایید حکومتی ستمکار و شهادت راهی باقی گذاشته نشد، در تن سپاری به راه عزت نه گفتن به حکومت ظالم وفاسد تردید نکرد و با برداشتن بیعت یاران و اقوام به اختیار آنان را به راه مقدر خود تا سرمنزل مقصود راهبری کرد.
حسین از حج و طواف خانه خدا میگذرد تا به صاحب خانه برسد ، آنچه برای آن پیامبر مبعوث شد و علی در مسجد به شهادت رسید و حسن صبورانه بر آن سوخت، در زمانة او از بین نرود و آن خود دین و پیراسته شدن آن به ریا و تقلب و دروغ و شهوت دنیاخواهی قدرتمندان و مقامپرستی بود. برای همین هم تا زمانی که امام حسین میتوانست و با کمترین امکانی که برایش بهوجود میآمد، با مردم و دشمن سخن ميگفت و وضعیت را برای آنان تبیین و تشریح میکرد و بیمها و نگرانیهایش را از تحریفاتی که صورت گرفته، اعلام و آشکار میکرد. در تمامی دورانی که امام از مکه به عراق میآید گویی هیچ رسالت و تکلیفی مهمتر و والاتر از آن ندارد که با مردم سخن بگوید تا راه را از چاه باشناسند و به روشنی و آگاهی تصمیم گیرند. تمامی لحظههای عاشورا و تمامی مکانهای کربلا برای حسین زمان و مکانی است برای سخن گفتن و ابلاغ پیام، چه آنگاه که کودکی را به نشانة معصومانهترین انسان در هستی بر دست میگیرد، چه آنگاه که خود در تنهایی لحظة پیش از شهادت به نشانة پایانی که رقم خورد، در برابر صف دشمن میایستد، همگی لحظههای موعظه و ارسال پیام است تا مردمی را از بطن برزخی که در آن شادمانی میکنند، رهایی بخشد؛ برزخ زیستن در آیین دینی که پایههای آن بر جور و ستم استوار و قدرتمند شده بود اما به تلنگری بعد از حماسة حسینی فروریخت.