انصاف هم خوب چیزی است!

عصرنو 45:
در هفته های اخیر و به ویژه پس از شکست فهرست قدرت طلبان تمامیت خواه در انتخابات 24آذر، بخش های واقع گرای این جناح به همراه جریان محافظه کار، با درک شرایط بحرانی کشور و برای جدا کردن کلاف سرنوشتشان از سرنوشت احمدی نژاد به تکاپو افتاده برای نخستین بار طی یک سال ونیم گذشته به ناکارآمدی ها ونارسایی های دولت»ساخته وپرداخته ومورد تایید خود» اعتراف کرده به صراحت از عملکرد آن انتقاد کردند.
با این حال به نظر می آید این جریان برای نباختن کامل قافیه به تاکتیک جدیدی روی آورده ضمن اعتراف به ناکارآمدی دولت نهم مدعی می شوند که دردولت گذشته نیزوضع بر همین منوال بوده وفرق چندانی در اداره امور به وجود نیامده است. دقیقا مانند بهانه های بسیاری ازشاگردهای تنبل کلاس که هنگام دریافت نمره پایین وبرای توجیه ضعف عملکرد خود در برابر والدین مدعی می شوند که همه بچه هاخراب کرده بودند، به ویژه شاگرد زرنگ کلاس!…
…به طور نمونه چندی پیش آقای محمدرضا باهنر یکی ازمدافعین شاخص دولت وشخص احمدی نژاد در مجلس هفتم در گفتگویی با روزنامه اعتماد ملی با اعتراف به سر در گمی وهرج ومرج اقتصادی ناشی از سیاست های دولت نهم تاکید کرد که سر رشته امور از دست احمدی نژاد ویاران او خارج شده است،اما بلافاصله وبرای اینکه مبادا از سخنان ایشان این برداشت به عمل آید که خدای نکرده دولت پیشین موفق بوده! ادامه می دهد در زمان خاتمی نیز اوضاع برهمین منوال بوده و رویداد خاصی اتفاق نیفتاده است.
برای بررسی تاکتیک تازه جناب باهنر وهمفکران ایشان مبنی بر نقد دولت نهم با چاشنی انتقاد به دولت های پیشین وبه ویژه دولت اصلاحات به چند نکته کوتاه بسنده می کنیم.
…در ابتدا این فرض را مطرح می کنیم که ادعای جناب باهنر قرین واقعیت است ودردوران پیش از احمدی نژاد نیز کشوربه همین گونه اداره می شده است.
با پذیرش این فرض این پرسش کلیدی مطرح می شود که پس آن همه جنب وجوش وبرنامه ریزی وصرف هزینه های هنگفت معنوی ومادی برای کودتای پارلمانی،تاسیس وتوسعه حزب پادگانی جهت اخراج اصلاح طلبان از حاکمیت به چه منظور صورت گرفته است؟
مگر در دهه گذشته شاه بیت سخنان اقتدارگرایان ومدینه فاضله آنها جامعه برخوردار از موهبت یکدستی حاکمیت نبوده است؟
همه به یاد داریم که در چند سال گذشته چگونه بسیاری از آقایان علت العلل نارسایی های کشور را در غیر یکدستی ارکان قدرت می دیدند وبه صراحت اعلام می کردند که تنها نسخه شفا بخش بیماری فقر،فساد وتبعیض موجود در جامعه حاکمیت یکدست اقتدارگراها است و برای این هدف چه تئوری پردازی هایی که انجام ندادند.
همگی به یاد داریم که برخی از چهره های شاخص این جریان به خلق الله وعده می دادند که در صورت اشغال تمامی ارکان قدرت ، «ژاپن اسلامی» تاسیس خواهیم کرد ، پول نفت را بر سر سفره ها خواهیم آورد، با مافیای فساد مقابله می کنیم و….
حال که آقایان همه قدرت را به چنگ آورده اند به قول ظریفی کشور به سمت رسیدن به «گابن غیر اسلامی» طی طریق می کند…
اگر قرار بود که هیچ تغییری در اداره کشور صورت نگیرد، آیا تحمیل این همه هزینه به کشور عملی درست،مشروع ومنطقی بوده است؟
…حال به عالم واقع بر گردیم اگر منصفانه به مقطع زمانی ورود خاتمی واحمدی نژاد به ساختمان ریاست جمهوری نگاهی گذرا داشته باشیم آنها را باهم مقایسه کنیم مطمئنا به نتایج قابل قبول وقرین با واقعیت دست خواهیم یافت.
خاتمی هنگامی که در سال76 وارد نهاد ریاست جمهوری شد سفرای کشور های اتحادیه اروپا چند ماهی بود ایران را ترک کرده بودند،بنا به گفته بسیاری از مطلعین تقابل ایران و آمریکا به نقطه حساس رسیده بود، هنوز دولت بر امور مسلط نشده بود که قیمت جهانی نفت به بشکه ای زیر10 دلار کاهش یافت ،خشک سالی به بسیاری از محصولات کشاورزی ودامی لطمه زده بود و…
با این حال پس از گذشت چند صباحی خاتمی ودولتش با تکیه بر نظر نخبگان وکارشناسان بر بسیاری از مشکلات فائق آمده سعی فراوانی نیزبه عمل آوردند که فشار کمتری بر مردم وارد آید. می توان با قاطعیت گفت: که مهمترین خصیصه دولت خاتمی تبدیل تهدیدها به فرصت برای کشور بود تازه در دوره ای که بخش های قدرتمند حاکمیت همفکر وی نبوده وهر نه روز بحرانی در مسیر دولت ومردم ایجاد می شد…
اما هنگام ورود احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری کشور ایران به کشوری قابل اعتماد تبدیل شده بود،نفت به قیمت بی سابقه 70 دلار رسید،صندوق ذخیره ارزی 30 میلیارد دلاری تقدیم به دولت جدیدشده بود، ایران در تولید گندم به خود کفایی رسیده بود، سرمایه گذاری های عظیمی چون پارس جنوبی به بازدهی رسیده بود و…
همگی این کامیابی ها جهش اقتصادی عظیمی را برای کشور نوید می داد… اما پس از گذشت یک سال ونیم شاهد چه هستیم[باتوجه به این امر که همه امکانات حاکمیت برای موفق جلوه دادن این دولت بسیج شده بود ومانع ومخالفی در برابر آن قرار نداشت]…انزاوای جهانی ایران واجماع علیه آن، تورم مهار گسیخته ناشی از سیاست های پوپولیستی دولت،نا امیدی ونارضایتی مردم ودر یک کلام تبدیل همه فرصتها به تهدید…
درپایان به دوستان محافظه کاری که برای فرار از خیمه احمدی نژاد، دولت های گذشته را نیز از مراحم خود بی نصیب نمی گذارند، یک توصیه اخلاقی داریم آن هم اینکه:
انصاف هم خوب چیزی است!
در هفته های اخیر و به ویژه پس از شکست فهرست قدرت طلبان تمامیت خواه در انتخابات 24آذر، بخش های واقع گرای این جناح به همراه جریان محافظه کار، با درک شرایط بحرانی کشور و برای جدا کردن کلاف سرنوشتشان از سرنوشت احمدی نژاد به تکاپو افتاده برای نخستین بار طی یک سال ونیم گذشته به ناکارآمدی ها ونارسایی های دولت»ساخته وپرداخته ومورد تایید خود» اعتراف کرده به صراحت از عملکرد آن انتقاد کردند.
با این حال به نظر می آید این جریان برای نباختن کامل قافیه به تاکتیک جدیدی روی آورده ضمن اعتراف به ناکارآمدی دولت نهم مدعی می شوند که دردولت گذشته نیزوضع بر همین منوال بوده وفرق چندانی در اداره امور به وجود نیامده است. دقیقا مانند بهانه های بسیاری ازشاگردهای تنبل کلاس که هنگام دریافت نمره پایین وبرای توجیه ضعف عملکرد خود در برابر والدین مدعی می شوند که همه بچه هاخراب کرده بودند، به ویژه شاگرد زرنگ کلاس!…
…به طور نمونه چندی پیش آقای محمدرضا باهنر یکی ازمدافعین شاخص دولت وشخص احمدی نژاد در مجلس هفتم در گفتگویی با روزنامه اعتماد ملی با اعتراف به سر در گمی وهرج ومرج اقتصادی ناشی از سیاست های دولت نهم تاکید کرد که سر رشته امور از دست احمدی نژاد ویاران او خارج شده است،اما بلافاصله وبرای اینکه مبادا از سخنان ایشان این برداشت به عمل آید که خدای نکرده دولت پیشین موفق بوده! ادامه می دهد در زمان خاتمی نیز اوضاع برهمین منوال بوده و رویداد خاصی اتفاق نیفتاده است.
برای بررسی تاکتیک تازه جناب باهنر وهمفکران ایشان مبنی بر نقد دولت نهم با چاشنی انتقاد به دولت های پیشین وبه ویژه دولت اصلاحات به چند نکته کوتاه بسنده می کنیم.
…در ابتدا این فرض را مطرح می کنیم که ادعای جناب باهنر قرین واقعیت است ودردوران پیش از احمدی نژاد نیز کشوربه همین گونه اداره می شده است.
با پذیرش این فرض این پرسش کلیدی مطرح می شود که پس آن همه جنب وجوش وبرنامه ریزی وصرف هزینه های هنگفت معنوی ومادی برای کودتای پارلمانی،تاسیس وتوسعه حزب پادگانی جهت اخراج اصلاح طلبان از حاکمیت به چه منظور صورت گرفته است؟
مگر در دهه گذشته شاه بیت سخنان اقتدارگرایان ومدینه فاضله آنها جامعه برخوردار از موهبت یکدستی حاکمیت نبوده است؟
همه به یاد داریم که در چند سال گذشته چگونه بسیاری از آقایان علت العلل نارسایی های کشور را در غیر یکدستی ارکان قدرت می دیدند وبه صراحت اعلام می کردند که تنها نسخه شفا بخش بیماری فقر،فساد وتبعیض موجود در جامعه حاکمیت یکدست اقتدارگراها است و برای این هدف چه تئوری پردازی هایی که انجام ندادند.
همگی به یاد داریم که برخی از چهره های شاخص این جریان به خلق الله وعده می دادند که در صورت اشغال تمامی ارکان قدرت ، «ژاپن اسلامی» تاسیس خواهیم کرد ، پول نفت را بر سر سفره ها خواهیم آورد، با مافیای فساد مقابله می کنیم و….
حال که آقایان همه قدرت را به چنگ آورده اند به قول ظریفی کشور به سمت رسیدن به «گابن غیر اسلامی» طی طریق می کند…
اگر قرار بود که هیچ تغییری در اداره کشور صورت نگیرد، آیا تحمیل این همه هزینه به کشور عملی درست،مشروع ومنطقی بوده است؟
…حال به عالم واقع بر گردیم اگر منصفانه به مقطع زمانی ورود خاتمی واحمدی نژاد به ساختمان ریاست جمهوری نگاهی گذرا داشته باشیم آنها را باهم مقایسه کنیم مطمئنا به نتایج قابل قبول وقرین با واقعیت دست خواهیم یافت.
خاتمی هنگامی که در سال76 وارد نهاد ریاست جمهوری شد سفرای کشور های اتحادیه اروپا چند ماهی بود ایران را ترک کرده بودند،بنا به گفته بسیاری از مطلعین تقابل ایران و آمریکا به نقطه حساس رسیده بود، هنوز دولت بر امور مسلط نشده بود که قیمت جهانی نفت به بشکه ای زیر10 دلار کاهش یافت ،خشک سالی به بسیاری از محصولات کشاورزی ودامی لطمه زده بود و…
با این حال پس از گذشت چند صباحی خاتمی ودولتش با تکیه بر نظر نخبگان وکارشناسان بر بسیاری از مشکلات فائق آمده سعی فراوانی نیزبه عمل آوردند که فشار کمتری بر مردم وارد آید. می توان با قاطعیت گفت: که مهمترین خصیصه دولت خاتمی تبدیل تهدیدها به فرصت برای کشور بود تازه در دوره ای که بخش های قدرتمند حاکمیت همفکر وی نبوده وهر نه روز بحرانی در مسیر دولت ومردم ایجاد می شد…
اما هنگام ورود احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری کشور ایران به کشوری قابل اعتماد تبدیل شده بود،نفت به قیمت بی سابقه 70 دلار رسید،صندوق ذخیره ارزی 30 میلیارد دلاری تقدیم به دولت جدیدشده بود، ایران در تولید گندم به خود کفایی رسیده بود، سرمایه گذاری های عظیمی چون پارس جنوبی به بازدهی رسیده بود و…
همگی این کامیابی ها جهش اقتصادی عظیمی را برای کشور نوید می داد… اما پس از گذشت یک سال ونیم شاهد چه هستیم[باتوجه به این امر که همه امکانات حاکمیت برای موفق جلوه دادن این دولت بسیج شده بود ومانع ومخالفی در برابر آن قرار نداشت]…انزاوای جهانی ایران واجماع علیه آن، تورم مهار گسیخته ناشی از سیاست های پوپولیستی دولت،نا امیدی ونارضایتی مردم ودر یک کلام تبدیل همه فرصتها به تهدید…
درپایان به دوستان محافظه کاری که برای فرار از خیمه احمدی نژاد، دولت های گذشته را نیز از مراحم خود بی نصیب نمی گذارند، یک توصیه اخلاقی داریم آن هم اینکه:
انصاف هم خوب چیزی است!