عصرنو 44:
در كشور ما فساد اقتصادي يك بيماري مزمن و تاريخي است. آنطور كه شواهد تاريخي نشان ميدهد مثالهاي فراواني از مفاسد تاريخي وجود دارد از آن جمله است شرح سفر ناصرالدينشاه به فرنگ و آلمان (پروس سابق) و حكايت در انتظار گذاشتن شاه ايران و لغو قرار از سوي بيسمارك به خاطر اينكه به صدراعظم آلمان خبر رسيد اطرافيان شاه با جواهرفروشان برلين براي كلاه گذاشتن سر اعليحضرت خود زد و بند كردهاند و در نتيجه بيسمارك از ملاقات صرفنظر كرد، چون شاهي را كه نزديكانش دزد و فاسد بودند، طرف قابل اعتمادي براي مذاكره و معامله نميديد. منابع ما از دوره رضاخان نيز موارد متعددي از سوءاستفادههاي مالي را مرقوم داشتهاند. چنانچه نقل شده است وقتي رضاخان در سوم اسفند 1299 كودتا كرد از مال دنيا خانهاي مسكوني در محله اميريه داشت كه تازه معادل قيمت آن هم بدهكار بود اما همزمان با شهريور 1320 به ثروتمندترين مرد ايران تبديل شده بود كه علاوه بر وجوه نقد و جواهرات و كارخانجات، مالك بيش از 3 درصد اراضي كشور و در عين حال حاصلخيزترين آنها بود.
در دوره محمدرضا پهلوي هم فساد دربار به حدي رسيد كه شخص شاه مجبور به تشكيل سازمان بازرسي شاهنشاهي شد و بهگزارش فردوست بنيانگذار آن اين سازمان به پرونده سوءاستفادههاي بيش از 3 ميليون رسيدگي ميكرد. با وجود اين در مدت زماني كوتاه بيش از 5 هزار پرونده فساد مالي تشكيل شد و اين مجرمان تنها در معدود مواردي محاكمه و مجازات شدند.
در دوران حاضر نيز هرازچندگاه پروندههايي گشوده ميشوند و مردم با حيرت از سوءاستفادههاي ميلياردي مطلع ميشوند. عجب آن است كه كسي به گذشته نظر نميكند و عاقب دولتهاي پيشين را نمينگرد و جالب آن است كه باز بيشتر خاطيان از نزديكان به قدرت هستند. پس ريشههاي مساله تا حدودي مشابه است. اما اين مرض مزمن تاريخي چگونه قابل درمان است؟
با پاسخگو كردن و شفافسازي نهادهاي قدرت سياسي.
تا زماني كه احزاب متعدد و مردمي و مطبوعاتي آزاد و افشاگر در جامعه ما اجازه رشد نيابند و مجلس هم به عنوان نماينده مردم قادر به اداي مسووليت خويش نيست علفهاي هرز رانتخواري و دزدي و رشوه سراسر نظام اقتصادي ما را فرا ميگيرد و مظاهر فساد در اطراف حاكميت افزونتر است. به خصوص كه اقتصاد ما دولتي است و حتي بخش خصوصي آن هم تا حد زيادي با تسهيلات مالي دولتي رشد ميكند. در چنين مجموعه و تشكيلاتي كه فرصت سوءاستفاده فراوان و نظارت حداقل است، هر انسان مستعدي به آساني به يك دزد و سوءاستفادهگر تبديل ميشود و اين امري كاملا طبيعي است. اما شواهد حاكي از آن است كه كسي خيال عبرتآموزي از گذشته را ندارد، چون روز به روز دايره عمل مطبوعات، مجلس و احزاب محدودتر ميشود و در عوض شير پير استبداد ميغرد.
حال جاي اين سوال خالي است كه آيا گفتن اينكه بايد خداترس باشيم، آنان را كه از باده قدرت مست شدهاند و چون فرعون لاف خدايي ميزنند از فساد باز ميدارد؟ البته كه اينگونه نيست. تا زماني كه نهادهاي قدرت و افراد ذينفوذ مسوول و پاسخگو نباشند و به صورت ادواري درمعرض انتخاب و قضاوت مردم قرار نگيرند و روزنامههاي آزاد با خبرنگاراني با هيبت كارآگاهان زواياي زندگي صاحبان قدرت را كنكاش نكنند، آنان را زير ذرهبين نبرند و عملكرد آنها را در جرايد منعكس ننمايند، بيماري مزمن فساد اقتصادي ريشهكن نخواهد شد و بيمار تا مرز احتضار پيش خواهد رفت.