اقتدارگرايان و نومحافظه‌كاران؛ خواست‌هاي آشكار، معاملات پنهان

عصرنو 40: در حالي كه چانه‌زني‌هاي گاه و بيگاه علي لاريجاني- موسوم به مذاكره كننده ارشد- با مقام‌هاي اروپايي ادامه دارد و نمايندگان ديگري از سوي ايران- مثل ظريف نماينده ايران در سازمان ملل متحد- د رحال گفت‌وگو با آمريكايي‌ها هستند، اين فكر كه بالاخره اهداف نهايي و راهبردي كشور در تعامل و برخورد با جهان خارج چيست اذهان را به خود مشغول مي‌كند. اگر نه با قصدايجاد بحث و جدلي نظري،‌دست كم به عنوان جست‌وجوي يك راهبرد عملياتي داراي چشم‌انداز زماني ميان‌مدت، مي‌توان پرسيد «راهبرد سياست خارجي اقتدارگرايان در يكه‌تازي‌هاي آشكار و نرمش‌هاي پنهان كارانه‌شان چيست و ما را به كجا خواهد برد؟ آيا نتيجه لابي‌هاي پنهان اين است كه ايالات متحده به كساني تضمين امنيتي بدهد؟ حاصل ارتباطات غيرمستقيم‌اين است كه ايران امنيت سياست آمريكا در عراق را تامين كند؟…»‌
بهتر است نگاهي به بخش‌هاي آشكار انديشه‌هاي سران اقتدارگرايان بيندازيم: «اينك تقريبا هيچ آمريكايي ترديد ندارد كه آمريكا براي برون رفت از بحران‌هاي خاورميانه از جمله بحران عراق، لبنان و افغانستان نيازمند كمك ايران است. چرا كه اگر ايران هواداران خود را به تعديل خواسته‌هايشان دعوت نكند، آمريكا نمي‌تواند ازاين بحران‌ها جان به سلامت ببرد. ايران بدون آن كه دخالت واقعي در عراق يا لبنان و يا افغانستان داشته باشد به دليل در پيش گرفتن سياست استقلال‌طلبانه و اسلام‌گرايانه به شدت از سوي مسلمانان حمايت مي‌شود. در عين حال مقام‌هاي آمريكايي مي‌دانند كه بدون آن كه امتيازهايي بدهند نمي‌توانند روي كمك ايران حساب كنند… (كيهان 1/9/85)
بسياري از ايرانيان مي‌توانند حدس بزنند چنين عباراتي را فقط از كجا مي‌توان نقل كرد. اين آرا كه به نظر مي‌رسديك تحليل درون گروهي است و گهگاه در اخبار روزنامه كيهان هويدا مي‌شود (در متن خبر عباراتي چون «پس ملاحظه مي‌كنيد كه…» نيز وجود دارد كه به سهو حذف نشده‌اند) نشان مي‌دهند كساني در ايران دنبال انجام معاملاتي با مقام‌هاي دولت نومحافظه‌كار آمريكايي هستند. با همان آمريكايي‌هايي كه در دوران بيل كلينتون برخورد با آنها در راهروي سازمان ملل متحد گناه كبيره، ديدار با سناتورهايشان در موزه متروپوليتن خيانت، و برنامه‌مناظره با مقام‌هاي سياسي غيردولتي‌نظير نمايندگان كنگره‌شان «همكاري با دشمن» محسوب مي‌شد. امامشكل اين نيست و شكر خدا دستگاه استفتاي قدرت‌طلبان حاكم خيلي از حرام‌هاي سياسي پيشين را به فهرست حلال‌ها وارد كرده است. نااصولگرايي آنها نيز تميز بين «مذاكره علني» و «ارتباطات پنهاني» با آمريكايي‌ها را چنان مخدوش كرده كه دومي نيز كاملا حلال و حتي واجب محسوب شده است.
به هرحال كساني در ايران به دنبال انجام معاملاتي با مقام‌هاي دولت جرج بوش هستند و به نوشته كيهان قرار است آمريكايي‌ها امتيازهايي بدهند و روي كمك ايراني‌ها حساب كنند. اين معامله كه پس از شكست انتخاباتي اخير حزب بوش و پديدار شدن طلايه ظهور يك دولت مركب از دموكرات‌ها، هر دو طرف يعني نومحافظه‌كاران آمريكا و اقتدارگرايان ايران براي جوش خوردن آن سرعت گرفته‌اند چه محتوايي دارد؟ بهتر است توصيف آن را از زبان كيهان بشنويم: «آمريكايي‌ها بسيار مايلند پرونده هسته‌اي ايران از پرونده امنيتي عراق جدا باشد تا بتوانند در يك جا ايران را تحت فشار قرار دهند و د رجاي ديگر از كمك موثر ايران بهره‌مند باشند. ولي اين شدني نيست كما اين كه جيمز بيكر پس از خارج شدن از جلسه سه ساعته با محمدجواد ظريف سفير ايران در سازمان ملل متحد- كه در دفتر ظريف برپا شد- با تعجب گفت ظريف جوري با من برخورد كرد كه انگار همين الان ايران يك قدرت هسته‌اي است».
كيهان ادامه مي‌دهد: «در آن جلسه گويا نماينده ايران به بيكر يادآور شده بود كه مقام‌هاي آمريكايي نزد ايرانيان در عمل به وعده‌هايي كه مي‌دهند، اعتبار ندارند. او به خصوص به ماجراي كمك ايران به آزاد شدن گروگان‌هاي آمريكايي در لبنان اشاره كرده بود كه البته مي‌توان به تعهدات آمريكا در قبال همكاري ايران در جريان اجلاس رم كه درباره افغانستان تشكيل شده بود نيز اشاره كرد. بيكر پس از اين ديدار گفته بود ظريف آشكارا از ما امتيازاتي را طلب مي‌كرد و من ناچار شدم به طرف ايراني بگويم اگر اوضاع عراق خراب شود، شما هم ضرر مي‌كنيد…».
با اين توصيف‌هاي كيهان، ايران خواستار آن است كه رفع سخت‌گيري آمريكا در مورد پرونده هسته‌اي را با همكاري بيشتر ايران براي رفع گرفتاري‌هاي آمريكا در عراق تاخت بزند. اما آيا واقعا اين همان معامله معهود است؟
به زحمت مي‌توان پذيرفت كه چنين باشد. اگر اقتدارگرايان واقعا به اين باور رسيده‌اند كه حق ايجاد تاسيسات فرآوري مواد هسته‌اي را بايد در معامله با آمريكايي‌ها كسب كنند، ادامه اين سركار گذاشتن مذاكره كننده ارشد هسته‌اي ديگر كاملا بي‌معني خواهد بود. آن وعده‌هاي آمريكايي‌ها كه كيهان برشمرده و گفته ديگر اعتبار ندارند و دستمزد آن گروگان آزاد كردن‌ها و آن تعهد گرفتن از آمريكا در اجلاس رم ربطي به سانتريفيوژ كردن اورانيوم داشته است؟ ظريف از آقاي بيكر كه دلال تازه شوراي روابط خارجي آمريكا است چه مي‌خواسته است؟ موافقت دولت بوش با توليد مواد هسته‌اي توسط ايران؟ بايد در مورد اين كه اقتدارگرايان در مذاكرات پشت پرده خود با آمريكايي‌ها چه چيزي را مي‌فروشند و چه مي‌خرند بيشتر فكر كرد.
حداقل در مورد آنچه ظاهرا قراراست ايران بدهد و كيهان در مورد آن قلمفرسايي كرده است شك وجود دارد. ايران تاكنون عمده‌ترين متحد ايالات متحده آمريكا و انگلستان در حمله‌شان به عراق و ايجاد دولت دست نشانده در اين كشور همسايه بوده است. ايران كاشف اصلي اين حقيقت بوده است كه تاكنون دولتي به اين خوبي درعراق [دولت انتقالي] وجود نداشته است.
ايران همان قدر علاقه‌مند است كه دولت كنوني عراق ثبات پيدا كند [دولت مورد پشتيباني روحانيون شيعه عراق و با مشاركت متحد سياسي ايران] كه ايالات متحده آمريكا علاقه‌مند است نظام دست سازش در عراق دوام يابد. ايران همان قدراز تخليه نابه‌هنگام عراق از نيروهاي آمريكايي واهمه دارد كه دولت بوش و دولت نوري المالكي. با اين توصيف، ايران در عراق چه دارد كه به عنوان ثمن معامله به دولت آمريكا پيشكش كند؟ البته شايد به لحاظ نظري بتوان پذيرفت همه كشورها، همسايگان خود را ضعيف، بي‌ثبات و مشكل‌دار مي‌خواهند و ايران دارد اين خواست عزيزي را مي‌فروشد، اما در مورد عراق ايران اساسا به حاشيه رانده شدن دولتي شيعي و داراي شراكت با خانواده صدر و احزاب متمايل به ايران را در جهت تحكيم نيروهايي مي‌داند كه خواستار سلطه آنها بر عراق نيست. پس ايران به لحاظ استراتژيك متحد ايالات متحده آمريكا در ثبات بخشيدن به نظام فعهلا مستقر در عراق است.
درمورد روايت كيهان از پرداختي آمريكايي‌ها در اين معامله نيز مي‌توان ملاحظاتي داشت. براساس اين روايت، آمريكا بايد در مقابل همه آنچه كه در عراق و افغانستان و رم و نيويورك [و اضافه مي‌كنيم مذاكرات ژنو و قول و قرارهاي اجلاس‌معارضان عراق در لندن!] از اقتدارگرايان ايران گرفته، در پرونده هسته‌اي به ايران امتياز‌هايي بدهد. حالا ديگر همه مي‌دانند اين «امتيازات» تعدادي سانتريفيوژ در نطنز و اجازه چرخيدن آنها به ايران است تا ايران «پيشرفت علمي» كند. اما چه كسي باور مي‌كند كساني كه براي يك كاسه كردن قدرت و مطلقه كردن آن و بيرون راندن منتقدان درون نظام از هيچ اقدامي روگردان نيستند خواستار پيشرفت علمي باشند و براي كسب حق آن به آمريكايي‌ها اين همه «چيز» بدهند؟ اقتدارگرايان واقعا از آمريكا چه ثمني مي‌خواهند؟
شكي نيست كه روابط پيچيده ايران و ايالات متحده متغيرهاي متعدد، وجوه گوناگون و عوامل موثر فراواني دارد و نبايد آن را ساده‌سازي كرد. اما واقعيت اين است كه در سياست بين‌الملل هركشور در رابطه با كشور ديگر يك خواست اساسي و نهايي را پيگيري مي‌كند كه غالبا آن را به زبان نمي‌آورد. در مقابل اجابت اين خواست‌ها سقف و كفي از تن دادن به خواسته‌هاي طرف مقابل وجود دارد. مثلا ايالات متحده آمريكا در دوران قبل از انقلاب اسلامي خواست و نگه داشتن ايران در حوزه نفوذ غرب به عنوان سپر ضدكمونيستي و هدايت اقتصاد ايران در حوزه منافع اقتصادي جهان سرمايه‌داري» را پي مي‌گرفت و با دولت شاه در همين چارچوب تعامل مي‌كرد. اكنون پرسش اين است: «نظامي كه اقتدارگرايان سياست آن را در پستوهاي خود طراحي و اجرا مي‌كنند از ايالات متحده آمريكا چه مي‌خواهد و در مقابل آن چه خواست‌هايي را در همان پستوها از آنها شنيده است»؟
مي‌توان انتظار كشيد و آينده را ديد و مي‌توان تدبر كرد و نتيجه گرفت، اما فقط نبايد باور كرد بيرون آمدن آمريكا از باتلاق عراق و پرونده ايران از شوراي امنيت تنها تقاضاهاي نومحافظه‌كاران آمريكا و اقتدارگرايان ايران است.