سرمقاله عصرنو 38: طبري مورخ معروف در تاريخ خود نقل كرده كه ابومسلم خراساني در پيامي به منصور دوانيقي خليفه عباسي نوشت: «ما از شاهان ساسان نقل ميكردهايم كه وقتي تودهها آرام شوند وزيران (كارگزاران حكومت) ترسان باشند».
هرچند در دو دهه اخير بعضي از قطبهاي حكومت اصرار داشته و علاقهمند بودند جامعه ايراني، جامعهاي ساكت، آرام و ساكن باشد، اما اصلاح طلبان با حضور هشت ساله در دولت، چهار ساله در مجلس شوراي اسلامي و شوراي شهر و روستا درصدد بودند تا شور و شعور اجتماعي را تحريك كرده و جنب و جوش سياسي و اجتماعي را قرين و ملكه مردم كنند.
اصرار هميشگي اصلاح طلبان، چه زماني كه بر سرير قدرت سياسي بودند و چه اكنون كه خارج از قدرت سياسي و در درون جنبش اجتماعي مردم حضور دارند، اين است كه به رغم همه نامراديها و نامرديها بايد در صحنه مشاركتهاي اجتماعي قابل دفاع! حضور داشت و هر زمان كه حداقلهاي لوازم انتخابات سالم ديده ميشود بايد پاي صندوقراي رفت. انتخابات آتي (اگرچه به علت همسويي و جنگ زرگري دولت و مجلس دو انتخابات خبرگان رهبري و شوراهاي شهر و روستا كه يكي مظهر دوري از دموكراسي و ديگري به جهت شكلي مردميترين انتخابات است را همزمان كرد) از منظر ديگري قابل تامل است.
اكنون كه جريان و تفكري خاص كه ريشه در انديشههاي مخالفتخواني با امام خميني در دهه 40 را دارد بر اركان اصلي حكومت و جامعه چنگ انداخته ميخواهد براي هميشه حاكميت مطلقه يكپارچه را دراندازد و با رويكردي افراطي اهداف و آرزوهاي ملي و بينالمللي خود را تكميل كند، حضور مخالفان اين تفكر در پاي صندوق راي مانعي براي تكميل اين رويا خواهد بود. شرايط به گونهاي است كه حتي جريان راست سنتي و تا حدودي وفادار به بعضي از آرمانهاي امام كه خود در شكلگيري اين جريان به اصطلاح سوم نقش اساسي داشته نگران آينده است. جريان راست سنتي كه حاضر شد به هر قيمتي حضور اصلاح طلبان در دولت، مجلس و شوراها را پايان بخشد، فكر نميكرد روزي گرفتار جريان و آدمهايي ميشود كه جز راي خود تاب هيچ نظري حتي مخدوم خود را نداشته و در برتري راي خويش بر هر تدبيري خرده بگيرند. گويي تماما رهبر بلامنازع امت اينهايند و وكيل تامالاختيار ملت! حكايت امروز جريان راست سنتي يادآور اين حكايت جاخط معتزلي است كه نقل كرده «يك قوزي در چاه افتاد، از قضا قوزش راست شد، اما گرفتار فتق گرديد. يكي تهنيتش گفت كه بحمدالله قوزت از ميان رفت، گفت: اما اين درد كه به جايش آمده بالاتر است». (كتاب الحيوان، ج 5، ص 3)
امروز كه بخشهاي پيشاگفته سياست معطوف به مصلحت عمومي را كه رفاه عمومي و حقوق اجتماعي را تعقيب ميكند به سياست معطوف به «مصلحت حكومت- بقاي قدرت» تبديل كرده، بايد با حضور در انتخابات، آن هم در سايه يك ائتلاف شامل، فراگير و جدي، گوي جمهوريتزدايي را از دستان رقيب ربود و با كسب پيروزي متخلقانه، مشروع و مردانه كرسيهاي سرنوشت ساز را به باوران انديشه جمهوري خواهانه و مردمسالار امام بزرگوار سپرد. اين شد نيست. رويا نيست. از سوي ديگر پيروزي اين روزهاي دموكراتها در كنگره آمريكا كه احتمالا حذف سياست جنگ جويانه تندروان آمريكا از صحنههاي داخلي و خارجي و بالطبع خاورميانه شاهد صلح پايدار را نويد ميدهد و ميتواند براي كشورهاي منطقه خاورميانه مسرتبخش باشد، مصرعي از يك بيتاست كه نيم ديگرش در وجود دولتمردان و كارگزاران طرفدار صلح طلبي و دموكراسي در كشورهاي منطقه است. آنهايي كه انديشه صلح جويي و گفتوگو و تفاهم را تعقيب ميكنند.همانند رهبري امروز اصلاح طلبان. اين كه امروز صاحب اين انديشه صلح جويي و تفاهم، محور و ميدان دار ائتلاف شده ضرورت درك واقعيت پيش گفته است.
اقتدارگرايان كه خود به وحدت و تفاهمي در انتخابات شوراها نرسيده و احتمالا نخواهند رسيد- مگر دستي از غيب برون آيد وكاري بكند!- درصددند ائتلاف شكل گرفته اصلاح طلبان را با جنگ رواني و تبليغاتي از بين ببرند. بدين منظور ستادي پنج نفره را شكل داده هدف خود را تعقيب ميكنند. ما اميدواريم نيازي نباشد روزگاري اين ستاد جنگ رواني را كه با بهرهگيري از رسانه ملي و ساير تريبونها عليه ائتلاف اصلاح طلبان جنگ رواني تدارك ميبينند افشا كنيم. اميدواريم دوستان و ساير اعضاي احزاب اصلاح طلب كه منشور ائتلاف را امضا كردهاند در اين گرداب گرفتار نشوند و تا پايان روز رايگيري- مشروط بر حضوري كه شاهد رعايت حداقلهاي مشاركت همگاني از طرف دولت، شوراي نگهبان و سايرين باشد- وفاداري خود را به ائتلاف زيباي اصلاح طلبان به محوريت سيدمحمد خاتمي حفظ نموده و به نامزدهاي اصلاح طلب راي دهند. بايد بپذيريم وفاداري به آرمان اصلاح طلبي و مردمسالاري كه ريشه در هدف، فكر و آرمان امام راحل دارد اقتضا ميكند منفعل نباشيم بلكه مشاركتي فعال و داخل در يك ائتلاف را تعقيب كنيم.