فتنه گذشته و فتنههاي پيشرو
سرانجام فيلم ضدقرآني و ضداسلامي «فتنه» (Fitna) كه توسط «گيرت والدرز» نماينده افراطي پارلمان هلند تدوين شده بود، در شبكه اينترنت قرار داده شد و موج جديدي از توهين به مقدسات مسلمانان از يكسو و اعتراض آنان و كشورهاي اسلامي به اهانت به اعتقادات اسلامي از سوي ديگر، در جهان بهراه افتاد. در خصوص اين رويداد جديد نكات قابل توجهي وجود داردكه به آن اشاره ميكنيم:
1- فيلم «فتنه» چه ميگويد: فيلم فتنه مستندي كوتاه (حدود 15 دقيقه است) كه در چند بخش تدوين شده است. در هر بخش آن ابتدا آياتي از قرآن مجيد كه توسط قاري تلاوت ميشود پخش شده و سپس بريدههايي از فيلمها و تعدادي عكس خبري كه مرتبط با آيات قرائت شدهاست پخش ميگردد، براي مثال آيات جهاد با كفار، جمعآوري نيرو براي ترساندن مشركان، آيات عذاب كافران در آخرت و… قرائت شده و سپس بخشهايي از فيلم حملات تروريستي 11 سپتامبر، انفجار در قطار مسافربري اسپانيا، صحنههاي مربوط به سربريدن گروگانها توسط القاعده و جنازههاي كشتهشدگان حملات تروريستي و… به نمايش درميآيد. توالي اين صحنهها به گونهاي تنظيم شده كه گويي اقدامات تروريستي انجام شده مطابق دستور قرآن و براساس آيات آن بوده است. همچنين بخشهايي از سخنراني برخي مسلمانان در كشورهاي عربي مبني بر جهاد با كفار و صهيونيسم و سخنرانيهاي تند آنان بههمراه عكسهايي از اعتراضات زنان و مردان مسلمان با تابلوها و پلاكاردهايي كه در دست دارند بويژه تاكيد بر نوشتههايي نظير «منتظر هولوكاست واقعي باشيد» و «از سرنوشت توهينكنندگان به اسلام كه كشتهشدند درس بگيريد» و… در فيلم گنجانده شده است. همچنين در بخشي از اين فيلم جملاتي از مرحوم آيتالله مشكيني مبني بر اينكه «اسلام براي مديريت جهان برنامه دارد» و پس از آن بخشي از سخنراني احمدينژاد كه در آن وي اشاره ميكند كه «اسلام تمامي قلل جهان را فتح خواهد كرد» نيز در طول فيلم قرار داده شده است. سرانجام اين فيلم با پخش صحنههايي از حضور زنان محجبه در خيابانهاي كشور اروپايي و نشان دادن نمودارهايي از افزايش شديد تعداد مسلمانان ساكن اروپا در دهه گذشته و با اين شعار كه «دموكراسي و آزادي را نجات دهيد و جلوي اسلاميزه شده اروپا و جهان را بگيريد»، به پايان ميرسد. در صحنهپاياني اين فيلم نيز ابتدا صفحهاي از قرآن مجيد نشان داده شده و سپس صحنه تاريكشده صداي پارهپارهشدن كاغذي بهگوش ميرسد و سپس با وضعي تمسخرآميز جملهاي نوشته ميشود، كه «صدايي كه شنيديد مربوط به پارهشدن صفحهاي از دفترچه تلفن من بود».
البته اين فيلم در ابتداي خود صحنهي توهين آميز و وقيحانهي ديگري نيز دارد كه از شرح آن درميگذريم.
2- فيلم مستند «فتنه» هيچگونه ارزش هنري ندارد و تنها ميكسي از قرائت آيات قرآن همراه با تصاويري از گزارشهاي خبري تكراري است، كه تلاش شده است با پخش آهنگي حزنانگيز، احساسات بيننده را جريحهدار كند. اين فيلم از لحاظ هنري بيترديد حتي در حد ساختهيك آماتور نيز اعتبار هنري ندارد و هر بيننده با ديدن آن درمييابد كه سازنده آن، حتي كوچكترين انگيزهاي براي تفهيم نظر و ديدگاه خود به مخاطب نداشته و به يقين جز اهانت به مقدسات مسلمانان و در لواي آن نيل به شهرت و اعتبار و به تبع آن استمتاع از خزانهبيكران مالي – اقتصادي دشمنان اسلام به ويژه لابي قدرتمند اقتصادي صهيونيستها در جهان و از جمله در كشوري مانند هلند، هدف ديگري نداشته است.
انتخاب آيات قرآن مجيد در اين فيلم و ارتباط آن با وقايع تروريستي در جهان بهقدري سطحي و كودكانه است كه تنها چنين برداشتي را از چنان آياتي، از كساني ميتوان انتظار داشت كه از نعمت خدادادي عقل كمترين نصيبي نبرده باشند!
البته بسيار بعيد مينمايد كه سازنده فيلم تا به اين پايه از عقل بيبهره بوده باشد كه نتوانسته باشد درك كند معناي اينكه خداوند در قيامت كافران و مشركان و گناهكاران را به آتش جهنم خواهد سوزاند با آتشگرفتن قطار اسپانيا و سوختن برخي مسافران آن در اين دنيا، ارتباطي ندارد. همچنين چنانچه اين نماينده پارلمان يك كشور طراز اول اروپايي كه لابد براساس روال عقلي و نقلي سياست جاري در جهان و در اروپا بايد جزو انسانهاي باتجربه و صاحب علم ودانش و كمالات در جامعه خود باشد (بويژه اينكه در آنجا گرفتاريهاي جهان سوم و كشورهاي عقبمانده وجود ندارد كه وكلاي مجلسشان با برائت حاكمان و بدون توجه به شايستگيهاي ذاتي خود فرصت ورود به پارلمان را به چنگ آورند!)، سوءنيت نداشت و غرض اول و آخر او ريختن نفت بر آتش «اسلامترسي» در ميان مردم اروپا و جريحهدار كردن احساسات مسلمانان نبود ميتوانست صدها آيه در كلامالله مجيد مبني بر رافت و رحمت با انسانها، مدارا، داشتن خلق نيكو، پرهيز از ظلم و ستم، حرمت ريختن خون انسان، آموزههاي عميق اخلاقي و در اوج خود عدم اجبار به پذيرش عقيدهاي ولو دين حق، بيابد و تصوير كج و معوج وهني خود از اسلام را اصلاح كند.
3- پروژه بدفهمي اسلام و از آن مهمتر بدشناساني اسلام، پروژه جديدي نيست. در چند سده گذشته برخي مستشرقان و خاورشناسان بويژه آندسته كه در خدمت دول استعماري (و در راس آنان انگليس) بودند همواره در آثار خود كوشيدند تا اسلام را زشت معرفي كرده وآن را دين عقبماندگي، دين خشك و متعصب و دين خشونت و شمشير معرفي كنند. آنان با پيوند زدن عقبماندگيهاي ملل مسلمان و دوري كشورهاي اسلامي از قافله تمدن و پيشرفت جهاني به اعتقادات ديني آن جوامع كوشيدند اسلام را مطابق منافع خود به جهانيان بشناسانند. در دو – سه دهه اخير بويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي به نام دين و به نام اسلام و تاسيس جمهوري اسلامي بهدست بنيانگذار بزرگ آن حضرت امام خميني و گسترش موج بيداري اسلامي و تعميم روح اصلي انقلاب به محافل و مجامع فكري مسلمانان كه چيزي جز پيوند اسلام بيپيرايه با موضوع حقوق مردم و حاكميت خواست و اراده ملت در چارچوب شريعت نبود، بخشي از دول غربي و صهيونيستها اين پروژه را تشديد كرده و در نهايت پس از رويداد تروريستي يازده سپتامبر و متعاقب آن رخدادهايي كه در افغانستان و عراق بوقوع پيوسته، موفق شدند پديدهاي بهنام «اسلامهراسي» را در ميان جامعه جهاني و بويژه جوامع اروپايي مطرح كنند و به اين ترتيب راه براي اقدامات مداخلهجويانه آنان در كشورهاي اسلامي بازتر شده و دخالتهاي سياسي – نظامي غرب و بويژه آمريكا در اين كشورها با موافقت و دست كم سكوت افكار عمومي همراه ميشد. فيلم فتنه قطعه كوچك و كمارزشي از همين پازل تشديد موج اسلام هراسي در جهان بويژه در اروپاست و از اين منظر نه اولين و نه آخرين فتنهاي است كه رخ داده است.
4- بايد اعتراف كرد كه اقداماتي نظير آنچه توسط برخي مسلمانان كجفهم و سطحينگر در لواي پرچم اسلام صورت ميگيرد، نظير به گروگانگرفتن غيرنظاميان در افغانستان و عراق و اعدام و سربريدن آنان در برابر دوربين و انتشار فيلم آنها، بمبگذاري در كشورهايي اروپايي و مسيحينشين و… (اگرچه شايد بخشي از اين اقدامات خشونتبار و جنايتآميز را بتوان پروژهخود سازمانهاي جاسوسي غرب و صهيونيستي براي بدنامي اسلام دانست)، واكنش به اقدامات جنايتكارانه و ظالمانه و مداخلهجويانه استعمارگران در كشورهاي اسلامي در سدههاي اخير وآمريكا و اسرائيل در دهههاي اخير است.
طبيعي است كه جنايتهاي آمريكا و غرب در جهان اسلام و كشتار هر روزه ملت مظلوم فلسطين در برابر چشم مسلمانان جهان تنها به تفوق نگاه انتقامجويانه و بهدور از تعقل و تدبر بعضي جوانان مسلمان ميا نجامد. تندروها در دو سوي جهان به هم نياز دارند: آمريكا و اسرائيل در كشورهاي اسلامي و فلسطين مسلمانان را قتلعام ميكنند و برخي مسلمانان متحجر و كجفهم با ترور و گردنزدن پاسخ ميدهند و آمريكا و صهيونيسم در چرخهاي معيوب با سوءاستفاده از اين اقدامات؛ پروژهاسلامهراسي در جهان و در افكار عمومي را بيشتر جا انداخته و امكان مداخله بيشتر و جنگ و خونريزي بيشتر در كشورهاي اسلامي را به چنگ ميآورند. همانگونه كه حجتالاسلام والمسلمين خاتمي در سخنرانيهاي متعدد خود در مجامع جهاني اشاره كرده است اقدامات بوش و نومحافظهكاران جنگطلب آمريكا نه تنها به كنترل و توقف تروريسم نيانجاميده بلكه افراطگرايي را ترويج كرده است. آنچه مسلم است نه اسلام اين است كه صهيونيستها و بوش و برخي افراطگرايان كوتهفكر در جهان اسلام معرفي ميكنند و نه غرب آن است كه برخي متحجران تنگنظر بهنام اسلام تعريف ميكنند. دو جريان بنيادگرايي اسلامي و بنيادگرايي غرب عميقاً به يكديگر نياز داشته و يكديگر را تقويت ميكنند. بوش و بنلادن دو روي يك سكهاند، اگرچه با هم دشمني كنند و بههم ناسزا بگويند!
5- پاسخ ما به فتنه رخ داده و فتنههاي پيشرو چه بايد باشد؟
آنچه مشخص است اين است كه افراطگرايان در جهان غرب، اهانت به مقدسات اسلامي و اعتقادات مسلمانان را تشديد كردهاند و معالاسف در حال حساسيتزدايي از اين امرند.
براساس احكام اسلام، مجازات اهانتكنندگان به مقدسات اسلامي مشخص و در آن هيچ شكي نيست، اما آيا نحوه واكنش مسلمانان به اينگونه اهانتهاي فتنهآميز و فتنهانگيز در پيشبرد پروژه اسلامهراسي يا بدشناساندن اسلام بيتاثير است؟ و آيا تشديد توهين به اسلام در مردم غيرمسلمان بويژه در اروپا، مستقل از اقداماتي است كه به نام اسلام صورت ميگيرد؟ قرآن كريم در آيهسوره انعام ميفرمايد: «ولاتسبواالله يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم كذلك زيّنا لكل امه عملهم ثم الي ربهم مرجعهم فينبئهم بما كانوا يعلمون» «و معبوداني را كه كافران بهجاي خدا ميپرستند، دشنام ندهيد كه آنان هم از روي دشمني و ناداني خدا را دشنام خواهند داد. اينگونه براي هر امتي عملشان را آراستيم [تا به كيفر لجاجت و عنادشان گمان كنند كه آنچه انجام ميدهند، نيكوست] سپس بازگشت همه آنان به سوي پروردگارشان خواهد بود پس آنان را به اعمالي كه همواره انجام ميدادند، آگاه ميكند».
براي تقريب به ذهن تنها به ذكر يك نمونه از كشور خود بسنده ميكنيم. چندي پيش تعدادي از جوانان متعلق به يك گرايش فكري موجود در كشور در اعتراض به اقدامات كشورهاي غربي، تعدادي از حيوانات از جمله الاغ و سگ را در خيابانهاي تهران بهراه انداخته و پرچمهاي امريكا، انگليس،اسرائيل و… را به آنان پوشانيده و با خود به مقابل سفارتخانههاي غربي بردند. عكسهاي اين اقدام در سراسر جهان منتشر شد و تاسف عميق در آحاد بينندگان مسلمان و غيرمسلمان برانگيخت. در رويدادي ديگر پس از چاپ كاريكاتورهاي اهانتآميز به پيامبر عظيمالشان (ص) در مطبوعات دانمارك، جانبازي شيميايي كه از هر دو دست محروم بوده و با ارادهقوي و پشتكاري بينظير به هنرمندي نقاش تبديل شده و با گرفتن قلم موي نقاشي در دهان خود، تابلوهاي بسيار زيبايي خلق ميكند كه در برابر سفارت دانمارك حاضر شده و پرتره حضرت مريم (س) را طي چند ساعت تحصن، با دهن نقاشي كرد و در مصاحبه خود با خبرنگاران گفت: «با اين اقدام خود ميخواهم بگويم كه اگر نقاش بيفرهنگ دانماركي، چهره منور پيامبر رحمت را بهخيال خود ملكوك ميكند، من فرهنگ اسلام را به نمايش ميگذارم و در مقابل نقاشي چهرهحضرت مريم (س) را به ملت دانمارك و مسيحيان جهان تقديم ميكنم».
براستي در جهان امروز كه برتري و تفوق تبليغاتي با جهان غرب است كدام يك از دو راه در شناساندن صحيح و بيآلايش اسلام به جهانيان موثرتر و در خنثيكردن نقشه دشمنان اسلام، كارآمدتر است؟ فتنهها را بشناسيم و به آنان پاسخ درست بدهيم نه درشت!