بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت الله شیخ محمد یزدی
دبیرکل محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
با سلام و آرزوی توفیق؛
احتراماً، مصاحبه مطبوعاتی حضرتعالی پس از انتخاب به عنوان دبیرکل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دفاع و تأکید بر اقدام نابجای تشکیلات متبوع در صدور اطلاعیه علیه سازمان و نامشروع خواندن آن موجب درج مقاله «سخنی با آیة الله یزدی» شد. در آن مقاله ضمن تبریک به مناسبت دبیرکلی شما، سئوالهای روشن و صریحی در باره مواضع سیاسی جامعه مدرسین، جایگاه آن در صحنه رقابت سیاسی، نسبت آن با احزاب و تشکلهای اصولگرا، چگونگی جمع میان فعالیت حزبی و ورود به رقابتها و ائتلافهای سیاسی با ادعای پدری نسبت به همگان و نظر جامعه مدرسین درباره رعایت موازین قانونی در رقابت سیاسی مطرح شده بود. همچنین از شما درخواست شده بود تا مهمترین و مبرمترین مسائل سیاسی را از دیدگاه جامعه مدرسین، روشن نموده و بفرمایید مسائلی نظیر اهانت به مراجع عظام تقلید، فقر و گرانی و تورم و بیکاری که هرروز بر حجم آن افزوده میشود، کشته شدن افراد در زندان، ادعاهای گزاف و شرک آلودی نظیر این که «دستاوردهای سفر فلان مسئول به اندازه خدا بزرگ بود»، و یا این که «اگر قراربود در این عصر پیغمبری فرستاده شود فلانی بود»، و یا…. از نظر جامعه مدرسین مسائل مهمی هستند یاخیر؟ و آیا این امور به اندازه اظهار نظر در باره عملکرد فرماندار شهرستان مراغه ارزش دارند یا خیر؟ انتظار ما این بود که جامعه مدرسین در صورت تمایل به آغاز باب گفتگوهای بین الاحزابی با احزاب رقیب از جمله سازمان، در پاسخ خود به اصلیترین مسائل و ابهاماتی که در باره فعالیت سیاسی، دیدگاهها و جایگاه این تشکل در عرصه سیاسی کشور وجود دارد، میپرداخت و در روشنگری و شفاف سازی در این عرصه میکوشید. اما مع الاسف جامعه مدرسین در پاسخ دریکی از طولانیترین مکتوبات تاریخ فعالیت خود، تحت عنوان «مباني نظري صدور حكم عدم مشروعيت سازمان مجاهدين انقلاب» به نحو ابهام انگیزی از کنار این همه به سکوت گذشت، و به ذکر مطالبی تکراری همراه با مشتی اهانت و توهین اکتفا کرد. این که جامعه مدرسین مایل نیست درخصوص سئوالهای فراوانی که در باره دیدگاهها و مواضع و عملکرد خود مطرح است توضیحی به جامعه بدهد، البته جای حرف و حدیث فراوان دارد، درعین حال اگر بتوان به یک تشکیلات سیاسی حق داد که نخواهد وارد عرصهها و طرح موضوعاتی شود که قادر به پاسخگویی شفاف در باره آنها نیست، اما پذیرفته نیست در عرصهای که مدعی کارآمدی و صلاحیت و شایستگی است، عملکرد و مواضعی را به نمایش بگذارد که فاقد هرگونه نشانهای دال بر کارآمدی و شایستگی است. تیتر«مباني نظري صدور حكم عدم مشروعيت سازمان مجاهدين انقلاب» بر پیشانی یکی ازمفصلترین مکتوبات تاریخ فعالیت جامعه مدرسین حکایت از آن داشت که این تشکل مذهبی ترجیح میدهد از کنار ابهامهای فراوان موجود در باره مواضع و عملکرد سیاسی خود به آرامی عبور کند و تنها به دفاع از موضعی بپردازد که نقطه قوت خویش را در آن دیده و براین باور است که قدرت دفاع و توجیه آن را دارد. از این رو انتظار ما نیز با مشاهده تیتر مکتوب اخیر آن بود که از مبانی نظری و فقهی موضعی که جامعه مدرسین همواره مدعی دینی و شرعی بودن و غیرسیاسی بودن آن است، آگاه شویم. اما اولین نکتهای که پس از مطالعه این بیانیه نظر هر خوانندهای را به خود جلب میکند، این است که با یک بیانیه سیاسی روبروست و در آن تنها چیزی که یافت مینشود، مبانی نظری و فقهی موضعی است که جامعه مدرسین مدعی شرعی و دینی بودن آن است.
جناب آقای یزدی؛
اگر از تمام دلایل و شواهد دال بر ماهیت حزبی و سیاسی جامعه مدرسین چشم بپوشیم، این مکتوب به روشنی حاکی از ماهیت سیاسی و حزبی تشکیلات متبوع شماست. زیرا تنها چیزی که اثری از آن در این بیانیه مشاهده نمیشود فقه و فقاهت و روحانیت است. ادبیات فقهی غنی شیعی و اسلامی پیش روی ماست؛ خوبست حتی یک نمونه ارایه دهید که تحت عنوان «مبانی نظری» و توجیه شرعی یک فتوا و یا حکم فقهی به جای سند و مدرک فقهی و استناد به اصول استنباط فقهی، هر رطب و یابس سیاسی به هم بافته شده باشد.
بیانیه اخیر حزب متبوع شما در واقع چیزی نیست جز یک بیانیه سیاسی با هدف تحریک احساسات دینی مخاطبان و البته در سطحی بسیار نازل و متأسفانه بدور از اخلاق و تقوای سیاسی و مملو از فحش و اهانت و ناسزاهایی نظیر «هتاک»، «مزدور»، « پیرو اسلام آمریکایی» و «سیاسی کار» علیه یک رقیب سیاسی و درجهت توجیه یک موضع سیاسی.
حضرت آيت الله شيخ محمد يزدي؛
همینجا بگوییم که بنا به شواهد و قراین و همچنین شناختی که نسبت به برخی از اعضای محترم جامعه مدرسین – که البته تعدادشان معدود است- داریم، براین باوریم که مکتوب اخیر حاصل موافقت جمعی اعضای جامعه نیست بلکه بر ساخته شما و همفکرانتان در این تشکیلات است. چه اگر جز این بود به صورت بیانیه رسمی منتشر میشد و نه مکتوبی فاقد عنوان بیانیه و نامه آنهم در خبرنامه داخلی جامعه مدرسین. از این رو ضمن ابراز تأسف از این که مواضع و اظهارات و اقدامات کسانی نظیر شما در جامعه مدرسین این تشکیلات را به یک حزب سیاسی تبدیل کرده است، این مکتوب را همانند مواضع سیاسی و جناحی اخیر که به نام جامعه مدرسین اعلام شده است، بیانیه شما و دوستانتان تلقی میکنیم.
حضرت آیة الله یزدی؛
شما یک فقیه هستید، ما اگر در انصاف و عدالت سیاسی شما تردید داشته باشیم در آگاهی شما از مبانی استنباط فقهی تردیدی نداریم. از این رو توصیه میکنیم یک بار بیانیه خود را مطالعه کنید. در این بیانیه با استناد به عباراتی گزینش شده از مقالات و سخنرانیهای دکتر آقاجری نظیر«تاريخ ايران نشان ميدهد كه حاكميت دوگانه مبتني بر نهادهاي انتصابي و انتخابي بر مبناي دو نوع مشروعيت آسماني و زميني يا مردي يا فوق مردي، امكان همزيستي ندارد»، «در يك قرائت از ولايت فقيه در جامعه ما، رابطه ولايت فقيه با مردم يك رابطه يك سويه از بالا به پايين است… نظريه حقوق الهي سلطنت دقيقا مبتني بود بر همين زير ساخت نظري». و یا « سياوش در تاريخ ملي ما ايرانيان مظهر مظلوميت و پاكي است و بعد از آمدن اسلام، حسين جاي سياوش مينشيند» . و یا «ديدگاه تشيع را در مورد پايان تاريخ و مهدويت منطبق با الگوي فلسفه تاريخ خطي ـ مسيحي ميباشد كه در پايان تاريخ منجي به صورت معجزهآسا ظاهر شده و به فرياد بشر ميرسد». و یا «مهدويگرايي و انتظار فرج متعلق است به آخرالزمان و مشكلات ما با اين انتظارات حل نميشود. راه نجات، يگانه راه، جمهوريت است كه احتياج به اسلام نوگرا نيز ميباشد اسلامي در مملكت ما بايد حاكم باشد كه جمهور مردم بخواهند»، تلاش شده است مشروعیت و حقانیت موضعگیری جامعه مدرسین علیه وی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران توجیه شود. ما در این جا در صدد بحث در باره صحت و سقم محتوای این عبارات نیستیم، فرض را براین میگذاریم آرایی که در عبارات فوق بیان شده جملگی صحیح نباشد. همچنین از تقطیعها و تحریفهایی که در نقل این عبارات صورت گرفته، صرفنظر کرده و فرض میکنیم در نقل آنها انصاف و تقوای شرعی رعایت شده است. به نظر شما که یک فقیه و اهل استنباط هستید آیا این عبارات به لحاظ فقهی و شرعی میتواند مستند صدور حکم عدم مشروعیت علیه یک فرد یا جمع قرار گیرد؟ شما هیچ متوجه هستید که با استدلال هایی که در این بیانیه برای اثبات عدم مشروعیت آقاجری و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران کردهاید، تمامی مسلمانان غیر شیعه و بخش وسیعی از مسلمانان شیعه را فاقد مشروعیت اعلام کردهاید؟ در تاریخ اندیشه اسلامی کدام فقیه و مرجع آگاهی با استناد به این سخنان به ارتداد و عدم مشروعیت افراد فتوا داده است.
جناب آقای یزدی؛
در بیانیه گروه شما برای توجیه صدور اطلاعیه عدم مشروعیت سازمان به سخنان آقای کروبی و افرادی دیگر در نقد سخنان آقای آقاجری استناد کردهاید. خوبست بفرمایید حوزههای علمیه از چه زمانی سخنان جناب آقای کروبی را جزو مبانی نظری صدور یک حکم شرعی قلمداد کردهاند. آیا آن زمانی که دوستان همفکر شما آقای کروبی را طلحه و زبیر مینامیدند نیز نظرات ایشان برای شما این قدر مهم بود؟ همچنین جهت اطلاع مخاطبان خوبست بفرمایید آیا نظر دیگر آقای کروبی در مورد پرونده آقاجری که حکم اعدام علیه وی را «حکم ننگین» خواندند نیز از نظر شما در حدی هست که جزو مبانی نظری حکمی له و یا علیه دیگران قرار گیرد؟ بله این روشن است که استشهاد شما به سخن آقای کروبی با هدفی سیاسی و بدین منظور بوده که نشان بدهید برخی از چهرههای اصلاحطلب نیز به سخنان وی معترض بودهاند. اما این یک استدلال سیاسی است نه یک استدلال فقهی و مجوزی برای اقدام خلاف شرع حزب شما در اعلام عدم مشروعیت این و آن. تمسک به هر رطب و یابسی به عنوان مبنای نظری یک حکم شرعی و بافتن آسمان قداست به ریسمان سیاست بهترین دلیل برآن است که شما برای قضاوتی که در باره سازمان کردهاید، هیچ حجت شرعی ندارید و نیک میدانید قرآن کریم کسانی را که به غیر ما انزل الله حکم میدهند چگونه توصیف فرموده است.
جنابآقای یزدی؛
متأسفانه در بیانیه سیاسی شما بسیاری از سئوالاتی که در مقاله عصر نو مطرح شده بود بیپاسخ ماند. شما در این بیانیه از پاسخ به این سئوال که نامشروع بودن یک تشکیلات سیاسی قانونی در جمهوری اسلامی چه مفهومی دارد، آشکارا طفره رفته ايد. از شما اجازه میخواهیم باردیگرالبته بصورتی مبسوط تر بر این سؤال تأکید کنیم. مقصود شما از نامشروع بودن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران چیست؟ قطعاً مقصود شما آن نبوده است که سازمان را کافر و زندیق بدانید زیرا انتساب عناوین کفر و زندقه به یک شخصیت حقوقی و اعتباری بیمعناست، بنابراین لابد مقصود شما آن بوده است موجودیت سازمان فاقد مشروعیت است و همکاری شهروندان با آن مشروع نیست. در این صورت دو فرض قابل تصور است. یا از نظر شما سازمان تشکیلاتی قانونی اما نا مشروع و همکاری با آن نیزقانونی اما نامشروع است یا این که سازمان غیر قانونی و غیر مشروع و همکاری با آن نیز غیر قانونی و نامشروع است؟ درصورت فرض اول خوبست بفرمایید آیا از نظر شما در جمهوری اسلامی امری رسمی و قانونی اما نامشروع وجود دارد و شما معتقدید برخی از قوانین و ترتیبات قانونی در جمهوری اسلامی نامشروع بوده و مسئولان قضایی و دولتی که شما استاندارش را شیفته خدمت به مردم میدانید و مجلسی را که به قول مرحوم آقای مشکینی نام نمایندگانش به امضای امام زمان(ع) رسیده و بر فعالیت احزاب نظارت دارند، با قانونی قلمداد کردن تشکلی که ازنظر شما نامشروع است مرتکب حرام شدهاند؟ در این صورت خوبست بفرمایید نظامی که به راحتی برخی از امور جاری قانونی در آن نامشروع است، از نظر شما چگونه میتواند نظام دینی باشد.
در صورت فرض دوم (یعنی غیرقانونی و غیر مشروع بودن سازمان و همکاری با آن) لطفاً توضیح فرمایید چه شأنی برای خود و همفكرانتان در جامعه مدرسین قائل هستید؟ آیا شما خود را فوق قوای مقننه و قضائیه و مجریه میدانید و معتقدید تشکیلات متبوع شما این صلاحیت را دارد که امری قانونی را در جمهوری اسلامی غیرقانونی اعلام کند؟ ملاحظه میفرمایید این که میگوییم صدور اطلاعیه کذایی از عدم اعتقاد به نظام اسلامی و یا عدم به رسمیت شناختن جمهوری اسلامی حکایت میکند، ابهامی مهم و اشکالی بسیار جدی است.
جناب آقای یزدی؛
نیک میدانید چه تلاشهای پشت پردهای از سوی برخی دوستان و همفکران شما برای محکومیت دکترآقاجری صورت گرفت تا آنجا که قاضی دیوانعالی تنها به این دلیل که حاضر نبود حکم به محکومیت وی دهد از کار برکنار شد. به رغم این همه، پرونده دکتر آقاجری نهایتاً پس از آنهمه فریادهای وااسلاما و گریبان دریدنها و پس از دوسال و چند ماه زندان با صدور حکم زندان برای وی به همین مدت بسته شد. علت این حکم هم روشن بود. در صورت صدور حکم تبرئه این سئوال بی پاسخ می ماند که وی به کدام جرم و گناه دوسال و چند ماه زنداني شده است؟ اکنون شما باید پاسخ دهید آیا آن حکم را که نتیجه رایزنیهای قضایی در دادگاههای تجدید نظر و دیوانعالی بود و از سوی همان قوه قضاییه ای که خود شما سالها در رأس آن بودید،مشروع و قانونی میدانید یاخیر؟ اگر مشروع می دانید پس اطلاعیه عدم مشروعیت صادر کردن برای چه بود؟ و اگر مشروع و قانونی نمی دانید صریحاً اعلام کنید.
حضرت آیة الله یزدی؛
در بیانیه سیاسی تشکل متبوع خود فرمودهاید: « از سوي ديگر در جامعه اين انتظار قوت يافت كه محكوميت و يا تعقيب قضايي نامبرده ـ اگر چه ديرهنگام ـ اما سرانجام صورت گرفت اما به هر حال نميتوانست بعنوان سزاي سناريوي هتاكي تلقي شده و اقدام قاطع ريشهاي ميطلبيد.» به عبارت دیگر شما به صراحت اعتراف فرمودهاید به دلیل این که قوه قضاییه ممکن است اقدام قاطعی نکند، خود دست بکارشدهاید. لابد به یاد دارید زمانی که ریاست قوه قضاييه را برعهده داشتید، برخی احکام ناصواب یا بحث برانگیز در باره بعضی از پروندهها و احکام قضایی، اعتراضات یا حساسیتهایی را در جامعه برمی انگیخت. در آن زمان حضرتعالی هربار در واکنش به این اعتراضات به ویژه در خطبههای نماز جمعه با همان عصبانیت های معمول افاضه میفرمودید که«هنوز مراحل رسیدگی قضایی تمام نشده است. مراحل تجدید نظر و … باقیمانده است. باید از جوسازی پرهیز کرد. فضاسازی و تحت فشار قرار دادن قاضی خلاف شرع است. باید اجازه داد قوه قضاییه در کمال آزادی به پرونده رسیدگی کند. ممکن است در مراحل بعدی حکمی اصلاح و یا شکسته شود و… .» اکنون از شما میپرسیم آن توصیه ها و موعظهها از منبرنماز جمعه برای دیگران بود یا خود شما نیزملزم به رعایت آن بوده و هستید؟ جناب یزدی؛ واعظ غیر متعظ چرا؟ اگر سایرین پس از تشکیل دادگاه و صدور حکم، اعتراض یا موضعگیری کرده و میکنند، تشکیلات متبوع شما به اعتراف خود شما حتی پیش از رسیدگی و صدور حکم، اقدام به موضعگیری کرده است. براساس اعتراف شما در بیانیه خود، اقدام شما چیزی جز یک جوسازی به منظور تحت فشارقرار دادن قوه قضاییه برای صدور حکم شدید علیه آقاجری نبوده است. جناب یزدی این نحوه رفتارعبارت اخرای کار سیاسی در پوشش و ظاهری دینی و عاملان به آن مخاطب این آیه شریفه هستند که میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ. كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» (سوره صف: ۴و۳) به راستی این چه استدلالی است که مجازات قوه قضاییه نمیتواند به عنوان مجازات یک جرم تلقی شود و پیش از رسیدگی به پرونده نیاز به اقدام مستقلی از سوی تشکلی غیر رسمی و غیر دولتی دارد؟ اگر از نظر شما قانون مجازات اسلامی، اسلامی است و به جرايم براساس احکام شرع رسیدگی میشود، این سخن که از پیش معتقد باشید مجازات قوه قضاییه کافی نیست، به چه معناست؟ آیا معتقدید قوه قضاییه و مقررات قضایی، اسلامی نیست، و بنابراین احکام آن کافی به نظر نمیرسد و یا این که حکم اسلامی را برای مجازات کافی تلقی نمیکنيد؟
آقای یزدی شما فقیه هستید بیایید فرض کنیم سخنان آقاجری واقعاً مجرمانه بوده است و نه بیان یک اعتقاد ولو غلط در کنار دیگر عقاید. با این فرض لطفاً یکبار این عبارت صریح و روشن را در بیانیه جامعه مدرسین بخوانید«محكوميت و يا تعقيب قضايي نامبرده … به هر حال نميتوانست بعنوان سزاي سناريوي هتاكي تلقي» شود. به عبارت دیگر شما در آن زمان مطمئن بودید قوه قضاييه آقاجری را محکوم خواهد کرد. طبیعتاً هم این محکومیت نمیتوانست خارج از قانون مجازات اسلامی مصوب مجلس و مستند قوه قضاییه باشد. بنابراین به چه ملاکی این محکومیت از نظر شما نمیتوانست« بعنوان سزاي سناريوي هتاكي تلقي» شود؟
قطعاً این ادعا که قوه قضاییه ممکن بود تحت تأثیرفضاسازیهای سیاسی نتواند حکم واقعی صادر کند، از شما پذیرفته نخواهد بود زیرا اولاً هنوز حکمی صادر نشده بود تا قصاص قبل از جنایت شود و ثانیاً خوشبختانه یا متأسفانه در ماجرای دکتر آقاجری به ویژه آن روزهایی که شما و دوستانتان به انتشار آن اطلاعیه کذایی اقدام کردید، فضای کشور تحت الشعاع حملات هماهنگ و راهپیماییهای سازمانیافته از سوی همفکران شما بود که از قوه قضاییه اعدام آقاجری را طلب میکردند.
جناب آقای یزدی از این گونه عبارات و اظهارات هیچ بوی شریعت به مشام نمیرسد. عباراتی از این دست آشکارا از مقاصد سیاسی گویندگان خود حکایت میکنند. اگر آن گونه که ادعا میفرمایید شما و برخی دوستانتان درجامعه مدرسین در عملکرد و رفتار خود قطع نظر از اهداف سیاسی و حزبی صرفاً ملتزم به احکام عام شریعت هستید، باید در ماجرای دکتر آًقاجری مانند حضرت آیةالله فاضل لنکرانی قدس سره عمل میکردید. زمانی که همان «جامعه متدین غضبناک»مورد ادعای شما در ادامه حرکت سازمانیافته خدمت ایشان رسیدند تا از ایشان نیز تصریحی بگیرند که دستمایه اطلاعیه بعدی جامعه مدرسین شود، ایشان در پاسخ با روشنبینی از هرگونه تصریحی که بکار دوستان شما بیاید خودداری و تنها به این سخن اکتفا کردند که: «ما متن كامل صحبتهاي انجام شده در خانه معلم همدان را مشاهده و مطالعه نمودهايم و نظر و اخطار خود را به مقامات مسؤول از جمله رئيس مجلس و رئيسجمهوري دادهايم». چنان که مشاهده میکنید آن بزرگوار حاضر نشد به این بهانه که «در جامعه انتظار»قوت گرفته، یا «اقدام قوه قضائیه… دیرهنگام» بوده و یا « محکومیت قضایی نميتوانست بعنوان سزاي سناريوي هتاكي تلقي شده و اقدام قاطع ريشهاي ميطلبيد» سخنی بگوید که به کار دوستان شما بیاید.
حضرت آیة الله یزدی؛
در بیانیه اخیر فرمودهاید :« سخنان وي[آقاجری] بهمراه سابقه ذهني كه جامعه از ساير سخنان و اظهارنظرات وي و همفكرانش ـ نظير محسن آرمين، بهزاد نبوي، سعيد حجاريان، تاجزاده و … ـ در سازمان مذكور در خاطر داشت موجب گشت كه موج محكم و استواري از غيرت اسلامي در جامعه ايران اسلامي بر پا گردد. در اين ميان روحانيت اصيل، علما و متدينين از هتاكي به ساحت دين اين لواي سياست و باصطلاح روشنفكري غضبناك گشته و از هر سو خواستار برخورد جدي با هتاكان شدند».
ممکن است بفرمایید جامعه مورد نظر شما چه سابقه ذهنی از همفکران دکتر آقاجری از جمله «محسن آرمین و بهزاد نبوی و حجاریان و تاجزاده و…» دارند که غیرتشان به جوش آمد و «روحانیت اصیل از هر سو غضبناک گشته خواستار برخورد شدند»؟ آیا شرعی که شما فقیه و عالم بدان هستید چنین اجازهای به شما داده است که بدون کمترین مدرکی و سندی دیگران را رجماً بالغیب متهم به فسق و «هتاکی به دین در لوای سیاست و روشنفکری» کنید؟ در این صورت با این آیه قرآن چه میکنید که میفرماید:«بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (حجرات: ۱۱) « بد نامى است نامكردن [مردم] به بدكردارى پس از ايمان آوردن [آنها]. و هر كه توبه نكرد پس اينانند ستمكاران».
مولای ما و شما در توصیف قضات عادل به مالک اشتر چنین میفرماید: «… مَّنْ… لَا يَتَمَادَى فِي الزَّلَّةِ- وَ لَا يَحْصَرُ مِنَ الْفَيْءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ ُ- وَ لَا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَعٍ- وَ لَا يَكْتَفِي بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ- وَ أَوْقَفَهُمْ فِي الشُّبُهَاتِ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ- وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ- وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَكَشُّفِ الْأُمُورِ (نهجالبلاغه صبحي صالح: ۴۳۵) « كسی كه … در اشتباهاتش پافشارى نكند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ريشه كن كند، و در شناخت مطالب با تحقيقى اندك رضايت ندهد، و در شبهات از همه با احتياطتر عمل كند، و در يافتن دليل اصرار او از همه بيشتر باشد، و در مراجعه پياپى شاكيان خسته نشود، در كشف امور از همه شكيباتر باشد…»
آیا تصور میکنید قضاوتهایی را که در باره افراد سابق الذکر کرده و در منظر عام آنان را به هتاکی به ساحت دین متهم کردهاید نسبتی با توصیه های مولا(ع) دارد؟
جناب آقای یزدی؛ در بیانیه سیاسی و رسمی یک تشکل سیاسی- مذهبی برخلاف سخنرانی برای عوام الناس باید حساب شده و دقیق سخن گفت. سخنان غیر مستند و ادعاهای شعاری و نادرست از جانب عالمان دین آنهم در توجیه اتهامی بزرگ نظیر عدم مشروعیت دیگران کمترین ضررش این است که مردم در صحت استنباطات دینی و شرعی شما نیز تردید کنند و با خود بیندیشند لابد استنباطات فقهی حضرات نیز به همین استواری او استحکام و تا همین حد بدور از مطامع و اغراض است.
از این ناصوابتر مقایسه آن بیانیه کذایی با حکم تحریم تنباکو است. آنجا که مرقوم فرمودهاید: « نظاير اين حكم البته در تاريخ به وفور قابل مشاهده و رديابي است. چنانچه ميرزاي شيرازي اعليالله مقامه الشريف هنگامي كه مشاهده نمود. دولت انگليس استعمارگر در حال بهرهبرداري از منابع ايران اسلامي است. و حكومت وقت نيز سرمايههاي ملت را به يد بيگانگان سپرده است، با صدور حكمي پشت انگليس را به خاك ماليد».
جناب آقای یزدی؛
اجازه بدهید در دوران پر فتنهای که عملکرد برخی آقایان، بسیاری از اذهان را در باره برخی از احکام شرع و بلکه اساس شرع و آخرت و حساب و کتاب به تردید انداخته است، دستکم افتخاراتی نظیر حکم تحریم تنباکو را که عالمان پرهیزکار و بی تفاوت به دنیا برای اسلام و مردم این سرزمین آفریدهاند، همچنان پاک و قابل احترام باقی بماند. کار بزرگان را نباید قیاس از خود گرفت. انسانها خود باید بزرگ باشند. انتساب به بزرگان نه تنها برای آدمی بزرگی نمی آورد بلکه ای بسا موجب وهن بزرگان نیز میشود. قیاس اطلاعیه شما و دوستانتان در جامعه مدرسین در باره سازمان با فتوای تاریخی مرحوم میرزای شیرازی تنها از یک احساس توهم شدید حکایت میکند ونه بیشتر. که مولا علی(ع) فرمود: «هلک امرءُ لم یعرف قدره»(کسی که مقام و اندازه خود نشناخت هلاک گشت) به راستی چه نسبتی میان آن فتوای تاریخی که استعمار را لرزاند و ایران را به حرکت درآورد با اطلاعیه تشکل متبوع شما علیه یک رقیب حزبی وجود دارد؟ ما نگران آن هستیم آنان که با تاریخ معاصر آشنایی ندارند با شنیدن این گونه ادعاها تصور کنند آن فتوای تاریخی نیز چیزی درحد یک بیانیه سیاسی معمولی بوده است.
جناب آیة الله یزدی؛
در بیانیه اخیر شما تلاش بیحاصلی صورت گرفته است تا ثابت شود هدف از آن اطلاعیه صرفاً دفاع از دین و دیانت بوده است و نه هیچ انگیزه سیاسی دیگر. اما ملاک قضاوت دراین باره عمل است نه ادعا. اگر گذشت حدود پنج سال موجب فراموشی تحرکات پیدا و پنهان برای ایجاد یک غايله دیگر در امتداد اجرای سیاست «هر ۹ روز یک بحران» شده باشد، امروز همگان به روشنی مشاهده میکنند آغازگر و عامل زنده شدن مجدد آن بیانیه و تحریک شما برای این دفاع شورانگیز که به صدور طولانی ترین مکتوب سیاسی تاریخ فعالیت جامعه مدرسین انجامیده، دوستان مؤتلف شما هستند. با این وصف آیا انتظار دارید دیگران ادعای انگیزه دینی و غیر سیاسی در صدور آن اطلاعیه را باور کنند؟
جناب آقای یزدی؛
آنان که در دوران پس از انقلاب در صحنه فعالیتهای سیاسی حضور داشته اند، شما را به خوبی میشناسند و فعالیتهای سیاسی شما را به نفع یک تفکر و جریان خاص به خاطر دارند. مسئله شما و دوستانتان در جامعه مدرسین فقط مسئله سازمان مجاهدین انقلاب یا اصلاح طلبان نیست. شما و همفکرانتان در دهه اول و دوم انقلاب نیز در برابر جریان چپ یا خط امام آن زمان، همپیمان با جریان راست سخت فعال بودید. مواضع شما و دوستانتان علیه آیة الله منتظری، آیة الله بهشتی و آیة الله مشکینی در ماجرای تشکیل هیئت تقسيم اراضی به دستور حضرت امام، مواضع مشترک شما و مرحوم مغفور آیة الله آذری قمی در روزنامه رسالت علیه دولت موسوی و شخص وی و … امر قابل کتمانی نیست. حتماً فراموش نفرمودهاید که آن زمانی را که مخالفت با نظرات امام و انتقاد به ایشان ازنظر شما و دوستانتان ضدیت با ولایت فقیه محسوب نمیشد و این مخالفت ها به نوشتن نامهای به امام انجامید که امام درباره آن فرمودند:«آقایان نامهای نوشتهاند که اگر فحشهایش را حذف کنیم شبیه اطلاعیه نهضت آزادی است». منظور ما همان سخنی از امام است که تنها یکی دو ماه پس از رحلت امام که روزنامه سلام آن را افشا کرد، دوستان شما افاضه فرمودند: «میروید حرف امام را از زیر خروارها خاک در میآورید!!!» مواضع تند و افراطی شما و دوستانتان علیه جریان خط امام آن روز و جهتگیریهای امام موجب شکست و ناکامی شما در انتخابات مجلس سوم شد. قصد ما ازاشاره به سوابق مذکور صرفاً اثبات این حقیقت است که مسئله شما و دوستانتان در جامعه مدرسین تنها مسئله سازمان نیست. شما از دهه شصت تا کنون در طیف فکری و سیاسی خاصی قرار داشتهاید. در آن سالها گروهها و جریان خط امام را رقیب خود میدانستید و امروز مسئله و مشکل شما اصلاحات است. با توجه به این پیشینه، ادعای غیر حزبی و غیر خطی بودن اندکی کم لطفی است. مشکل شما با اصلاحات نیز از زمان سخنرانی دکتر آقاجری آغاز نشده بلکه تداوم همان جهتگیریهای گذشته در دهه شصت و هفتاد است. حتماً از یاد نبردهاید سال ۷۵ زمانی که زمزمه کاندیداتوری مهندس موسوی برای ریاستجمهوری هفتم قوت گرفت شما به قم تشریف برده با عجله جلسه جامعه مدرسین را تشکیل دادید و با آن که آن جلسه به حد نصاب نرسیده بود در غیاب بعضی بزرگان عضو جامعه مدرسین، کاندیداتوری فردی دیگر را به تصویب رساندید تا بلکه اعلام زودرس آن مانع از کاندیداتوری مهندس موسوی شود و این کار شما موجب اعتراض بزرگان غایب از جلسه شد بطوریکه برخی از آنها دیگر حاضر به شرکت در جلسات جامعه مدرسین نشدند.
جناب آقای یزدی؛
ما البته نه تفکر و دیدگاههای سیاسی اجتماعی شما را به صواب میدانیم و نه رهنمودها و توصیههای شما و دوستانتان در اداره امور کشور را به صلاح این جامعه و نظام میدانیم. کارنامه تدبیر وکاردانی شما در مسند قوه قضائیه امروز فراروی ماست. اقداماتی نظیر حذف دادسراها به عنوان اسلامی کردن قضای کشور که قوه قضاییه را به وضعیتی رساند که آیة الله شاهرودی پس از انتصاب به ریاست این قوه گفتند که ویرانهای را تحویل گرفتم. در عین حال ما نه تنها به شما به خاطر داشتن عقیده سیاسی خاص و فعالیت و تلاش با دیگر احزاب همفکر برای تحقق دیدگاههای خود اعتراضی نداریم، بلکه ثابت قدمی شما را در پیگیری دیدگاه سیاسیتان تحسین میکنیم. سخن ما با شما در این است که چرا میکوشید این گرایش پررنگ سیاسی و حزبی را پنهان داشته و نقش خود و تشکلی را که دبیرکلی آن رابه عهده دارید غیر حزبی و پدرانه معرفی کنید؟ اعتراض ما به این است که شما و دوستانتان در غیاب و یا سکوت برخی بزرگان در جامعه مدرسین این تشکل را که زمانی نقش روحانی و فراجناحی داشته است به حزبی سیاسی تبدیل کرده میخواهید هم از مزایای فعالیت حزبی بهره مند باشید و هم از مزایای نقش روحانی فراحزبی. این دو نقش به رغم این که هریک درجای خود قابل احترام و تحسین هستند، اما با یکدیگر جمع نمیشوند. شما و دوستانتان نه میتوانید ونه حق دارید از مزایای هردو برخوردار باشید.
همینجا ناگزیر باید مجدداً برمسئلهای تأکید کنیم که در مقاله «سخنی با آیة الله یزدی» بدان اشاره کردیم، و آن عضویت شما و دوستانتان در شورای نگهبان است. جناب آقای یزدی شما با آن تمایلات حاد سیاسی که ذکر آن رفت قادر به ایفای نقش بیطرفانه در شورای نگهبان نیستید. مطمئناً کسانی که از نظر شما و دوستان هم حزبی شما متهم به داشتن افکار نامشروع و برانداز و مرعوب غرب هستند، حتی اگر هیچ نقطه تاریکی درکارنامه خود نداشته و از اقبال مردمی هم برخوردارباشند، امیدی به تأیید صلاحیت خود در شورای نگهبان را نمیتوانند داشته باشند. داوری شما و دوستانتان در شورای نگهبان در باره صلاحیت این افراد، داوری یک رقیب در باره رقیب دیگر و یکی از متخاصمین در باره دیگری است. از این رو حضرتعالی و دوستانتان در شرایطی قرار ندارید که بتوانید به شایستگی از عهده وظیفه و مسئولیت نظارت بیطرفانه بر امر انتخابات به شایستگی برآیید، از این رو عدالت اقتضا می کند هرچه سریعتراز عضویت این شورا استعفا دهید.
جناب آقای یزدی؛
در بیانیه خود دراثبات امکان و ضرورت جمع میان این دو نقش مطالبی را به عنوان دلیل ذکر فرمودهاید که درواقع سفسطهای بیش نیست. در پاسخ به مقاله عصر نو که در آن گفته بودیم «فعالیت حزبی و ورود در ائتلافهای سیاسی نظیر آنچه که آقای یزدی ازآن یاد کردند، با نقش پدری که کارکرد اجتماعی ویژه روحانیت است، قابل جمع نیست.» پس از شرح کشاف در باره این که اقدام سیاسی منافاتی با «رعايت شئون پدرانه، ناصحانه و مشفقانه جامعه مدرسين نسبت به گروههاي سياسي كشور» ندارد، چنین استدلال فرمودهاید:«اگر صدور حكم عدم مشروعيت سازمان مجاهدين انقلاب را معادل اقدامي حزبي و به جهت طرفداري از طيف سياسي خاص بدانيم، پس چگونه اقدام جامعه مدرسين در آذر ماه سال 1357 كه طي بيانيهاي شاه خائن به ملك و ملت را از سلطنت خلع نمود را ميتوان تفسير كرد؟ با اين تعابير چگونه ميتوان اقدام جامعه مدرسين در ابتداي انقلاب اسلامي را كه فردي را از مرجعيت خلع نموده تبيين نمود»!
در نقد این به اصطلاح دلیل باید عرض کنیم که:
اولاً مقصود ما فعالیت حزبی و در جهت اهداف معین سیاسی در عرصه رقابتهای سیاسی است و نه فعالیت سیاسی عام در جهت اهداف عام یک جامعه و مبتنی بر منافع و مصالح عالیه کشور و ملت. به گمان ما جامعه مدرسین در آذر ۱۳۵۷ وقتی که شاه آخرین روزهای اقامت خود در ایران را میگذراند و ملت عملاً او را از سلطنت خلع کرده و امام از مدتها قبل از آن به پشتوانه ملت فرموده بودند «شاه باید برود»، با صدور مذکور، اقدام مثبتی در همراهی با ملت انجام داد. البته لا بد منظور شما از این که شاه را از سلطنت خلع کردید این است که موضع خود را در باره عدم صلاحیت شاه اعلام کردید؛ زیرا جامعه مدرسین همانند هر تشکل دینی و یا صنفی مدنی نه از نظر شرعی و نه از نظر قانونی در جایگاهی نیست که کسی را از سلطنت خلع کند. همانگونه که در مقامی نیست که کسی را به سلطنت نصب کند. در عین حال همین شاهدی که آوردهاید مؤید سخن ماست. در واقع جامعه مدرسین پس از اوج گیری انقلاب ملت ایران با آن بیانیه همراهی خود را با عموم ملت و در جهت اهداف عام و ملی و در جهت منافع و مصالح عالیه کشور اعلام کرد. این امر البته قابل تقدیر است اما این مثال چه ربطی دارد به صدور یک اطلاعیه علیه یک حزب رسمی و قانونی رقیب که اعضایش مورد قبول و احترام جامعه بوده و با کسب بالاترین آرای ملت در مجلس حضور مییابند؟ ثانیاً موضوع بحث ما جامعه مدرسین سال ۱۳۸۶ است و نه جامعه مدرسین قبل از انقلاب. جامعه مدرسین پیش از انقلاب البته کارکرد حزبی نداشت و به عنوان بخشی از ملت سهمی متناسب با خود را در راه پیشبرد اهداف ملت ایفا میکرد. اما جامعه مدرسین سالهای اخیر که متأثر از حضور شما و دوستانتان با برخی از احزاب علیه احزاب دیگر ائتلاف میکند، کاندیدا میدهد و کاندیدای ریاست جمهوریش با اختلاف فاحش از کاندیدای منتخب مردم شکست میخورد،علیه این یا آن حزب رقیب اطلاعیه میدهد، برخی اعضایش حتی در درون روحانیت و فقها و مجتهدان مجلس خبرگان صفبندی سیاسی میکند برای ریاست یکی در برابر دیگری لابی میکنند و البته کاندیدایشان هم رأی نمی آورد، چنین تشکلی طبعاً نمیتواند ادعای پدری وغیر حزبی بودن داشته باشد. دلیل دیگری بر مع الفارق بودن مقایسه جامعه مدرسین کنونی با جامعه مدرسین پیش از انقلاب چنانکه در مقاله عصرنو ذکر شد، ترکیب اعضا آن است. ما از شما خواستیم اعضای کنونی جامعه مدرسین را معرفی فرمایید تا معلوم شود، کسانی که طی یکی دو دهه اخیر به عضویت در آمدهاند اولاً چه سابقهای در انقلاب داشتهاند و ثانیاً از نظر علمی نه در میان جامعه بلکه در حوزههای علمیه تا چه حد شناخته شدهاند. ثالثاً معلوم گردد گرایشات سیاسی تا چه حد در پذیرش عضویت ایشان مؤثر بوده و رابعاً مشخص گردد چه تعداد و چند درصد عالمان و مدرسان به نام حوزه عضو جامعه مدرسین هستند.
جناب آقای یزدی؛
شما در بیانیه اخیر خود از کنار این سئوال به سکوت گذشته بودید مایلیم دلیل این سکوت را بدانیم. البته فکر میکنیم علت این سکوت و عدم تمایل روشن باشد زیرا درصد عظیمی از عالمان برجسته و مدرسان به نام حوزه علمیه عضو جامعه مدرسین نیستند و در صورت اعلام نام و تعداد اعضای جامعه مدرسین این سؤال پیش خواهد آمد که اگر به راستی این تشکل آنگونه که چندین بار در بیانیه خود تأکید فرمودهاید تشکلی روحانی و پرافتخار و دارای صلاحیت دینی ذاتی است، چرا بخش اعظم عالمان حوزه علمیه قم تمایلی به عضویت در آن ندارند و بخشی از عالمان برجسته و به نامی که از گذشته عضو جامعه مدرسین بودهاند اکنون سالهاست که تمایلی به شرکت در جلسات این تشکل ندارند؟
همچنین در بیانیه خود معرفی جمعي از بزرگان حوزه علميه را به عنوان مرجعيت پس از ارتحال آيت الله العظمي اراكي(ره) ، از جمله «صلاحیتهای ذاتی» جامعه مدرسین و دلیلی بر نقش و کارکرد دینی و ماهیت غیر حزبی این تشکل ذکر فرمودهاید.
توضیحاً عرض میکنیم براساس مسلمات شیعه در باب مرجعیت و تقلید، تعیین مرجعیت برعهده هیچ نهاد و فردی نیست و برخلاف آنچه فرمودید هیچ نهاد و فردی در این خصوص «صلاحیت ذاتی» ندارد و برای اظهار نظر و ارایه نظر مشورتی و نه «معرفی» و «تعیین»، تنها شهادت دو خبره عادل در حد مجتهد متجزی و یا در حدی که قدرت تشخیص اعلم از غیر اعلم را داشته باشند، کافی است. بنابراین ارائه نظر مشورتی در باره بزرگانی که پس از آیة الله العظمی اراکی شایستگی مرجعیت داشتهاند اختصاصی به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نداشته است و البته اگر جامعه چنین اقدامی نمیکرد، مسلماً مردم در کار دین و تقلید خود منتظر جامعه مدرسین نمیماندند. به لطف خداوند عالمان فرهیخته و مشهورتر به اجتهاد و عدالت در حوزههای علمیه کم نیستند. ضمن آن که این اعلام نظر نیز خالی از شائبههای سیاسی نبود و بزرگانی بوده و هستند که نامشان در فهرست اسامی جامعه مدرسین اعلام نشد. کما این که در حال حاضر علاوه بر بزرگانی که جامعه مدرسین معرفی کرد، مراجع بزرگوار دیگری نیز از مقبولیت قابل توجه مردمی برخوردار شدهاند. اما صرفنظر از این که اظهارنظر در باره اعلمیت این یا آن عالم دینی امری عادی است که صدها سال در حوزههای شیعه جریان دارد و هیچ کس تا کنون در این زمینه ادعای صلاحیت انحصاری و «ذاتی» نکرده است، ایراد و انتقاد ما به این اقدام مثبت جامعه مدرسین نیست. سخن ما با شما این بود که این نقش و نقشهایی از این دست با نقش حزبی و ورود به ائتلافهای سیاسی به نفع این یا علیه آن حزب تعارض دارد و در صورت اصرار بر ادامه این روند، مردم دیگر به نقش و کارکرد دینی نظیر اظهار نظر در باره اعلمیت و مرجعیت که جامعه مدرسین برای خود تعریف کرده است، اعتماد نخواهند کرد و نظر جامعه را در این زمینه متأثر از گرایشات سیاسی و خطی آن خواهند دانست. سخن ما با شما این است کسانی که در برابر یک جمله تحریف شده و بریده شده از ماقبل و مابعد بر میآشوبند اطلاعیه عدم مشروعیت صادر میکنند اما در برابر ادعاهایی نظیر این که «دستاورد این سفر به اندازه خدا بزرگ بود» و «جلسه کلمبیا را امام زمان اداره کرد» و «اگر امروز خداوند قرار بود پیامبر بفرستد فلانی بود» و ماجراهایی نظیر عبارات زشت و موهن در باره پیامبر بزرگوار در آزمون ضمن خدمت آموزش و پرورش و … نه تنها برنمیآشوبند بلکه گویندگان این عبارات را برگزیده خداوند دانسته و در فهرست اسامی امضا شده از سوی امام زمان معرفی میکنند و در تأیید کاردانی و کفایت ایشان در اداره کشور شهرستان مراغه را شاهد میآورند، نمیتوانند ادعای پدری کنند.
جناب یزدی؛
این البته یک توصیه مشفقانه است. درشتگویی و اهانتهای عصبیتآلود در برابر توصیهای مشفقانه شرط ادب و اخلاق اسلامی نیست. بسیار خوب، شما حق دارید آن را نپذیرید، اما بدانید مواردی نظیرعدم اقبال اعضای مجلس خبرگان – که همگی مجتهد و مرتبط با همین حوزه علمیه قم هستند- به کاندیدا شما و دوستانتان برای ریاست مجلس خبرگان در برابر آقای هاشمی رفسنجانی، علیرغم تمام تمهیداتی که به خرج داده بودید، نتیجه جدی نگرفتن همین توصیههای مشفقانه است. وقتی نفوذ شما در میان جمعی ازمجتهدان و فقیهان این است، تکلیف جامعه روشن است.
جناب آقای یزدی؛
در خاتمه مایلیم متذکر شویم که از نظر ما همزمانی صدور بیانیه سیاسی طولانی اخیر جامعه مدرسین و زنده کردن ماجرای آن بیانیه کذایی در اعلام عدم مشروعیت سازمان با حملات گسترده و سازمانیافته علیه اصلاحطلبان نظیر ماجرای جاسوسی هستهای، حمله به دولت اصلاحات و متهم کردن آن به وادادگی در برابر آمریکا و غرب و طرح گفتگوی تمدنها را نشانه ضعف و عقب نشینی در برابر آمریکا خواندن و متهم کردن اصلاح طلبان به براندازی نرم و … امری تصادفی نیست.
ما به خوبی واقفیم که هدف از این حملات تبلیغاتی انحراف افکار عمومی از مشکلات عظیمی است که سیاستها و عملکردهای جریان حاکم برای کشور به ارمغان آورده و مردم امروز نشانهها و نتایج آن را در زندگی خود آشکارا احساس میکنند. اگر تا دیروز که هنوز این نشانهها و علائم کاملاً نمایان نشده بود، به کمک تبلیغات پرحجم و به مدد آمار و ارقام دستکاری شده تورم و بیکاری، میشد جامعه را قانع کرد، امروز که تنها چندماه به انتخابات مجلس هشتم باقی مانده دیگر این حربهها افاقه نمیکند. بنابراین همزمان با گسترش گمانه زنیها در باره تصمیمات جدید شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران، راه چاره در آفریدن بلواهای کاذب و به راه انداختن ماجراهای انحرافی با هدف تند کردن فضا و برخورد با رقبا تشخیص داده شده است. زنده کردن بیمقدمه ماجرای اعلام عدم مشروعیت سازمان که جامعه مدرسین خود طی سالهای اخیر حاضر نبود از آن سخنی به میان آورد در همین چارچوب قابل ارزیابی و تحلیل است. ما البته مطمئن نیستیم جامعه مدرسین تا چه حد آگاهانه وارد این عرصه شده است. اما مطمئن هستیم متحدان و مؤتلفان سیاستمدار که در زنده کردن این موضوع پیشقدم بودند خوب میدانند که از این ماجرا چه هدفی را دنبال میکنند. بنابراین به شما توصیه میکنیم مراقب باشید دوستان رند سیاستمدار برای شما نقش تأمینکننده سوخت را برای موتور قدرت خود تعریف نکرده باشند. « وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبير»
به شما یادآور میشویم که شرایط حاد و بحرانی کنونی کشور، مسئولیت تاریخی و الهی سنگینی برعهده همگان و به ويژه عالمان دین قرار داده است. در چنین شرایطی از عالمان دین انتظارمیرود با درک عمیق نسبت به حساسیت اوضاع از پرداختن به مسائل حاشیهای و منازعات کاذب خودداری کرده، با نگاهی ملی و معطوف به مصالح عالی جامعه و نظام که قطعاً مورد رضای ذات حضرت باری است ، در جهت پاسخگویی به نیازها و اقتضائات مبرمی که با سرنوشت یک ملت پیوند خورده است، عمل کنند.
با پوزش از تصدیع
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران