تاریخچه سازمان در مصاحبه راديو گفت‌وگو با بهزاد نبوي ( بخش هشتم)

سئوال : درست است که در این دوران ما شاهد صف بندی های درونی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هستیم .براثر این اختلافات، فکری و سیاسی و اقتصادی چند صف و طیف در سازمان بوجود آمدند؟
ج: شروع صف بندی از نیمه دوم سال 60بود به تدریج اعتراضات از جناحی دیگر شرو ع شد اختلافات اوج پیدا کرد سازمان مجمع عمومی تشکیل داد و نظر عده ای این بود که افراد ناصالح منحرف از سازمان باید بروند بیرون ،به زعم آن عده ،برخی هم مخالف بودند .
مجمع عمومی استماع کرد نظرات منتقدین و مخالفین را هم به مواضع اقتصادی تحت عنوان مواضع سوسیالیسی وکمونیستی ،بعضی اعضاء حمله می کردند و هم دیدگاههای سیاسی موضوع شان در مورد روحانیت و ولایت فقه .
نمایند امام در سازمان در آن نشست حضور داشت و رای اکثریت که از نظر عدهای قابل قبول نبو دو اعتراضاتی را در پی داشت و به دلیل اینکه در این مرحله مشکل به شکل دموکراتیک حل نشد نمایند وقت امام که طرفدار آن طیف معترض هم بود وارد عمل شد ویک هیاتی را برای اداره سازمان منصوب کردند که خوب این مورد اعتراض شدید اعضاء رادر پی داشت که اصلا نماینده امام در این شان نیستند که هیاتی را منصوب کنند برای رهبری سازمان.
ولی نظر نماینده امام فرا نظارت بود و طی یک اعلام مکتوب گفت نظارت به معنی دخالت و عزل و نصب نیز است خوب دیگه خیلی صریح این موضع اعلام شد.
در قبال این مسائل هم طیف بندی هایی که در سازمان ایجاد شد 3 طیف بود : یک طیف معترضین بودند به آن سیاست ها و مواضع .یک طیف اعتراض شوندگان و طرفداران نشان بودند وطیف سوم یک جناح میانه بود که باشاخصی برادر الویری بود .
جناح میانه در این درگیریها بی تفاوت بود و دخالت نمی کرد البته جناح معترض معتقد بود که جناح میانه هم از همین طیف است دارد نقش میانه را بازی می کند نه واقعا جناح میانه باشد .واقعا هم نقش بازی نمی کردند و دیدگاهشان به این طرف نزدیک تر بود و دلشان نمی خواست در درگیریها وارد شوند.
در مجموع جناح مورد اعتراض ،جناح میانه در یک مرحله ای دیدند که ادامه روند کار به درگیری می کشد یعنی مثلا جناح مورد اعتراض بایستی قبول نمی کرد نظر نمایند ه امام را همان شورای قبلی ادامه پیدا می کرد دو تا سازمان درست می شد.
رادیو : حتی چند روزی هم اینگونه شد:
ج: هیچوقت دو سازمان نداشتیم و اگر اینگونه میشد به روز دفتر تحکیم بعد از انشعابهای چندسال قبل دچار میشد.لذا جناح چپ و میانه با کسب اجازه از امام از سازمان استعفا دادند.
سئوال : یعنی عملا عضویت شما و کسانی که امروز در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران هستید در سازمان اولیه در سال 61 پایان یافت و ظاهرا سازمان هم تا سال 65 ادامه حیات داد تا زمانی که امام تصمیم به انحلال گرفتند ؟
ج: سازمان بعد از خروج این دو طیف به کار خودش.البته درنامه ای که برای انحلال نماینده امام به امام نوشتند ،متذکر شدند چون اکثریت دوستان به جبهه ها رفته اند( که پیش از استعفای جناح چپ ومیانه هم بسیاری از اعضاء در جبهه ها بودند)،تصمیم به انحلال گرفته اند.البته مسائلی هم بود ما شنیدیم، سال 65 امام نماینده خود را خواستند و به ایشان گفتند من ترجیح می دهم دیگر در سازمان نماینده ای نداشته باشم شما هر طور مصلحت بدانید این مسئله را حل کنید .
بدنبال این درخواست امام، از نماینده شان مادر روزنامه ها نامه ای را که نماینده امام به رهبری نوشتند خواندیم و در آن نامه به دودلیل درخواست موافقت با انحلال سازمان را داشتند ،حال آن که امام (ره)اصراری بر انحلال نداشتند و می خواستند نماینده ای نداشته باشند .
دودلیل مطرح شد این ها بودند: 1 – چون عده ای زیادی از اعضاء به جبهه رفته اند 2- چون ریشه های انحراف در سازمان خشکیده و دیگر نیازی به تداوم فعالیت سازمان نیست .به این دو دلیل دخواست موافقت با انحلال سازمان واستعفای خود را کردند امام هم یک جمله نوشتند که موافقت می شود.
که این موافقت هم برای ما اسباب دردسر شدچون در نامه مطالبی آمده بود وما احساس کردیم که اگر موافقت امام،موافقت با تمام آن مطالب تفسیرشود،اتهامات جناح راست سازمان به ما تثبیت می شود.
لذا من تماسی گرفتم با امام به نمایندگی از دوستان مستعفی و امام فرمودند که طی یادداشتی برای ایشان در این مورد استعلام کنیم. من فکر نمی کردم امام یادداشت من و پاسخ خودشان را علنی کنند. یک یادداشتی به امام دادم که پاسخ امام این بود که اینجانب فقط با استعفای آقای راستی و انحلال سازمان موافقت کردم و با مطالب دیگرنامه به هیچ وجه موافقت نکردم .