روزنامه كيهان مورخ 12/6/86 خود عباراتي را درباره نهجالبلاغه، انجمنهاي اسلامي دانشجويان و … به سید مصطفی تاجزاده عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب منتسب كرد. تاج زاده در واکنش به مطلب مورد اشاره پاسخی به این شرح خطاب به روزنامه کیهان ارسال کرد.
جناب آقاي شريعتمداري
نماينده محترم وليفقيه در كيهان
با سلام
پيرو مطلب كذبي كه در ستون اخبار ويژه آن روزنامه محترم(12 شهريور86) متوجه اينجانب شده بود،خواهشمند است طبق قانون مطبوعات توضيحات زير را در همان صفحه درج فرماييد.
اينجانب در ديدار با اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان ضمن ترغيب آن عزيزان به انجام فعاليتهاي قانوني، مسالمتآميز و مدني تاكيد كردم انجام اين فعاليتها منوط به اعتقاد داشتن به قانون اساسي نيست، بلكه التزام به آن كافي است. براي توضيح بيشتر هم عرض كردم تنها كتابي كه وحي منزل است و اعتقاد به آن شرط مسلماني است، قرآن كريم است. حتي معلوم نيست هرآنجه در نهجالبلاغه آمده است دقيقاً گفتار امام علي(ع) باشد و صاحبنظران درباره برخي عبارات يا واژهها حرف و حديث دارند. فقط قرآن كريم است كه هيچگونه تحريف و جعلي در آن راه نيافته است و به همين دليل ايمان به آن شرط مسلماني است. در حاليكه قانوناساسي وحي منزل نيست كه اعتقاد قلبي به آن لازم باشد.
اگر اعتقاد داشتن به قانون اساسي و نه التزام به عملي به آن شرط فعاليت سياسي، اجتماعي و فرهنگي در جمهوري اسلامي باشد، عليالقاعده بسياري از مراجع و فقها حق دخالت در امور سياسي را نخواهند داشت، زيرا كه به ولايت فقيه اعتقاد ندارند.اما تا كنون هيچ مقامي به اين علت مانع فعاليتهاي اين گروه از علما و مراجع نشده است.
اعتقاد به فانون اساسي حتي شرط پذيرش مسئوليت هم نيست. كمااينكه بسياري از مسئولان و مديران كنوني سهقوه به بخشهاي مهمي از قانون اساسي بياعتقادند و بعضاً عليه آن تبليغ ميكنند. براي مثال تعدادي از فقهاي شوراي نگهبان با جمهوريت و ميزان بودن رأي ملت و ابتناي اركان نظام به آراي مردم مخالفند و در مقابل »جمهوري اسلامي» به «حكومت اسلامي» كه شبيه امارت و خلافت اسلامي است باور دارند.پس نميبايست حكم و مسئوليت ميپذيرفتند. حالآنكه التزام به قانون اساسي راه را براي پذيرش مسئوليت براي آنان باز ميكند و اين به سود همفكران كيهان است.
اينجانب از حقوق و آزادي همه تشكلهاي دانشجويي معتقد به فعاليتهاي قانوني و مسالمتآميز و مدني دفاع ميكنم و آنرا به سود همگان، از جمله انجمنهاي اسلامي ميدانم و برخلاف عدهاي كه رابطه آنان با آزادي مانند رابطه جن و بسمالله است و معتقدند هر كجا آزادي بيايد، دين و باورهايآنان نابود و يا دستكم تضعيف ميشود، براين باورم كه انديشه اسلامي در رقابت آزاد با ديگران شكوفاتر و تواناتر ميشود و مسلمانان نيز با نشاط و آگاهي بيشتر از دين محمد«ص» كه پيامآور آزادي و عدالت و معنويت است، دفاع خواهند كرد.
با احترام
سيد مصطفي تاجزاده
17/6/86
به دستور نماينده وليفقيه در كيهان این روزنامه در18 شهریور پاسخ مزبور را به صورت ناقص منتشر کرد ودر ادامه نیز ادعاهای تازه ای را علیه تاج زاده منتشر کرد. کیهان در ذیل پاسخ تاج زاده نوشته است:
«آقاي تاجزاده در جوابيه خود ضمن آن كه به مسائلي بيارتباط با خبر ويژه كيهان پرداخته است، از پاسخ به موضوع اصلي خبر ويژه نه فقط طفره رفته بلكه يك كلمه نيز درباره آن ننوشته است كه بايد گفت؛
1- در خبر ويژه كيهان به بخشي از اظهارات آقاي تاجزاده در جمع انجمنهاي اسلامي دانشجويي اشاره شده بود كه متن آن در بسياري از سايتها و روزنامههاي ديگر نيز آمده بود و آقاي تاج زاده نيز آن را تكذيب نميكنند.
2- در خبر ويژه كيهان به اظهارات و دستورالعملهاي جورج سوروس رئيس صهيونيست بنياد سوروس كه خطاب به تعدادي از مرتبطين خود در ايران بيان كرده بود اشاره شده و دستورالعملهاي اين بنياد صهيونيستي با اظهارات تاجزاده كه دقيقا در همان راستا بود، مقايسه شده بود و معلوم نيست چرا آقاي تاجزاده اين بخش از خبر ويژه كيهان كه اصل مطلب بوده است را بي پاسخ گذاشته و توضيح ندادهاند كه اظهارات ايشان با دستورالعمل جرج سوروس چه رابطهاي داشته است؟! آيا اين همخواني تصادفي بوده، اگر چنين است چرا هميشه به صورت تصادفي اين همخواني وجود دارد؟!
3- آقاي تاجزاده درباره پيشنهاد حذف قيد اسلامي از نام انجمنهاي اسلامي دانشجويي توضيحي ندادهاند.
4- عجيب است كه جناب تاجزاده بر بديهيات به عنوان يافتههاي خيلي مهم! خود تكيه ميفرمايند، مثلا؛ انطباق آزادي و دينداري و… اين افتخار متعلق به جمهوري اسلامي و مردم وفادار به آن است كه براي احياي آن خون داده و خون دل خوردهاند، نه كساني كه دستورالعملهاي بنياد صهيونيستي سوروس را تكرار ميكنند و به قول خودشان در پي حذف قيد اسلامي از نام انجمنهاي اسلامي دانشجويي بودهاند و … »
(كيهان، 18/6/86)
پيرو اقدام مذكور، سیدمصطفی تاجزاده پاسخ ديگري در تاريخ 18/6/86 براي كيهان ارسال كرد كه نماينده ولي فقيه در كيهان برخلاف قانون مطبوعات و در يك اقدام غيراخلاقي، از درج آن جوابيه خودداري كرده است. پایگاه خبری مجاهدین انقلاب براي آگاهي عموم پاسخ دوم تاجزاده را نيز به طور كامل منتشر ميكند.
به نام خدا
جناب آقاي شريعتمداري
نماينده محترم ولي فقيه در كيهان
با سلام
پيرو درج ناقص جوابيه اينجانب درباره قانون اساسي در روزنامه كيهان (18/6/86) و توضيحات مجددتان، خواهشمند است پاسخ زير را در همان صفحه درج فرماييد. اميدوارم آنقدر شهامت اخلاقي داشته باشد كه طبق قانون مطبوعات جواب مرا به طور كامل چاپ كنيد. اين حق شماست كه هر توضيحي را لازم ميدانيد ذيل آن درج فرماييد.
1. اينجانب معقتدم دموكراسي، حاكميت قانون و تأمين حقوق شهروندان موهبت اعطايي «بنياد سوروس» و بنيادهاي مشابه به شهروندان ايران زمين نيست بلكه قبل از هر چيز به عنوان حق مسلم همة ايرانيان در مواعيد انقلاب و نيز در مواعيد صريح بنيانگذار جمهوري اسلامي و اصول متعدد قانون اساسي (به ويژه فصل سوم و پنجم آن) بازتاب شفاف و غيرقابل انكار خود را يافته است. جالب آنكه استاد مطهري غبطه ميخورد كه چرا مسلمانان بحث حقوق انسانها را پيش از اروپاييها مطرح نكردند و در اين زمينه از آنان عقب ماندند.
2. مشروط و پاسخگو شدن قدرت، تدوين قانون اساسي، برپايي انتخابات، تشكيل پارلمان و مجلس شورا، تفكيك قوا، تأسيس احزاب، مطبوعات و راديو- تلويزيون، تشكيل ارتش ملي- حرفهاي- متخصص و ثابت، ايجاد دستگاههاي اطلاعتي و امنيتي، آموزش و پرورش جديد و بسياري از پديدههاي ديگر را ما از غرب وام گرفتهايم چرا كه آنان زودتر از ما به حاكميت مردم رسيدند و تأمين حقوق بشر را شأن انسانيت و انسانها خواندند و به آن ارج نهادند.
3. جمهوري اسلامي ايران به ميثاقهاي گوناگوني درباره رعايت حقوق بشر پاي بند است. بنابراين نميتوان نقض حقوق شهروندان را به بهانه «همسو نشدن با بنياد سوروس» توجيه كرد. حتي طرح اين مسأله كه بنياد سوروس يا هر نهاد آمريكايي ديگر با هر نيتي خود را طرفدار دموكراسي و حقوق بشر بداند و قصد ترويج آن را در كشورهاي خاصي داشته باشد، هرگز موجب نمي شود ما اين دستاورد بزرگ را ناديده بگيريم و براي اثبات استقلال خود دموكراسي و حقوق بشر را كه جزو خواستهاي ملت ايران است نفي كنيم و عليه آن سريال بسازيم.
4. نميدانم اگر همسويي با بيگانه در هر زمينهاي بد است چرا كيهانيان از اينكه با فاشيسم، استالينيزم، نازيسم، توتاليتاريسم و انواع ديكتاتوريهاي ديگر همسو شوند، احساس نگراني نميكنند و آن را غربزدگي نميخوانند. جالب آنكه وقتي حاكميت يكدست شده، فقط توليد يا نمايش فيلمهايي ممنوع شده است كه مروج ليبراليسم، فمينيسم و … ارزيابي ميشوند، اما هرگز شوراي عالي انقلاب فرهنگي در شرايط كنوني اعلام نكرده و نخواهد كرد كه ساخت و نمايش فيلمهاي مروج استالينيزم، فاشيسم، نازيسم و هر نوع رژيم استبدادي ديگري ممنوع و با ارزشهاي انقلاب و نظام ناسازگار است. چرا؟
5. اينجانب هرگز موافق حذف پسوند اسلامي از «انجمنهاي اسلامي» نبوده و نيستم. آنچه در سال 1377 در وزارت علوم و آموزش عالي تدوين و به شوراي عالي انقلاب فرهنگي تقديم كرديم آن بود كه شرط فعاليت تشكلهاي دانشجويي داشتن پسوند اسلامي نباشند. چرا كه معتقد بوديم اگر دانشجويان غيرمعتقد به انديشه اسلامي نتوانند به صورت آزاد، البته قانوني و با شناسنامه، در دانشگاهها فعاليت كنند و تشكل خود را داشته باشند و از جمله با انجمنهاي اسلامي به رقابت بپردازند، به درون انجمنهاي اسلامي رفته و آنها را از درون تهي كرده، حتي به ضدخود تبديل ميكنند. اتفاقي كه ساليان بعد در برخي انجمنهاي اسلامي افتاد و مقصر اصلي آن اقتدارگراهايي هستند كه به هشدارهاي ما توجه نكردند. ملاحظه ميفرماييد كه اصلاحطلبان، از جمله اينجانب، هرگز نخواستهايم پسوند اسلامي را از نام انجمنها حذف كنيم. بلكه رشد اين انجمنها را در گرو رقابت آزاد با ديگر تشكلها دانسته و ميدانيم (مانند تركيه كه تشكلهاي اسلامي با ديگران به رقابت آزاد پرداختهاند). اتفاقا اقتدارگراها با اعمال روشهاي غلط خود بسترساز غيراسلامي شدن برخي انجمنهاي اسلامي شدهاند و تصور ميكنند با اتكا به تشكلهاي دولتي و رسمي ميتوانند دانشگاه را در خدمت نظام درآورند.
* * *
به نظر ميرسد علت تهاجم همهجانبه طرفداران حكومت مطلقه و مطلوب كيهانيان به اصلاحطلبان از جمله بنده آن است كه عضو بنياد سوروس نيستيم و پاسپورت آمريكايي، علاوه بر پاسپورت ايراني نداريم. چون در آن صورت از تسهيلات و امنيت ويژهاي برخوردار ميشديم. مثلاً ميتوانستيم رسماً متهم شويم كه در پي انقلاب مخملي هستيم و بعد هم آزادانه از مرز كشور خارج شويم.
انگليسي هم نيستيم چرا كه در آن صورت مانند ملوانان متجاوز آن كشور پيش از پايان يافتن 48 ساعتي كه دولت بريتانيا به جمهوري اسلامي ايران اولتيماتوم داد، آزاد ميشديم و با هداياي گوناگون و با استقبال مقامات ضدغربي به كشورمان باز ميگشتيم.
اصلاحطلبان اگر وابسته به مؤسسهاي چيني بودند، نيز ميتوانستند مانند آزادي دو جاسوس اخير چيني، شرط ملاقات آقاي احمدي نژاد با رئيس جمهور آن كشور باشند و بدون اخذ هيچگونه وثيقهاي رها شوند.
ما حتي وابسته به كويت يا بحرين نيستيم كه سرمقاله جنابعالي در كيهان باعث شود وزيرخارجه ايران 24 ساعت پس از انتشار آن سراسيمه به بحرين برود و بدون ملاقات با امير آن كشور، از مقامات بحرين عذرخواهي كند و از مقاله جنابعالي برائت جويد يا به كويت برود و به نوشته رسانههاي آن كشور از ضرب و شتم يكي از ديپلماتهايش در تهران، كه پس از ضرب و شتم يكي از ديپلماتهاي ايراني در كويت صورت گرفت، از مقامات كويتي پوزش بطلبد.
ميبينيد! حقوق همه محترم است جز حقوق ايرانيان منتقد و اصلاحطلباني كه اتكالشان به خداست و اتكايشان به ملت. به آنان هرچه ميتوانيد بتازيد و خشنود باشيد كه هيچ حامي خارجي ندارند. اما توجه كنيد كه اولاً اگر حكومت يكدست بخواهد در جهان عزيز شود، بايد حقوق و حرمت شهروندان خود را رعايت كند وگرنه در برابر بحرين و كويت هم كم ميآورد چه رسد به چين، انگلستان و صد البته در نهايت در مقابل آمريكا. ثانياً دوره سركوب و خودسري گذشته است و دير يا زود دموكراسي و حقوق بشر در ايران حاكم خواهد شد، حتي اگر آقاي احمدينژاد ادعا كند ملت ايران از شنيدن نام دموكراسي حالت تهوع پيدا ميكند. برابريطلبي و افزايش روزافزون برابريطلبي و رعايت كرامت و حقوق انسانها مشيت الهي است و از آن گريزي نيست. هست؟
سيدمصطفي تاجزاده